شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

شهید بختیار نادری بنی

شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ


زندگی نامه شهید بختیار نادری بنی

شهید بختیارنادری بنی در بیست و یکم تیرماه سال 1342 درشهربن دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی بود که قدم به دنیای علم و دانش گذاشت.

تحصیلات راهنمائی خود را نیز با پیروزی انقلاب اسلامی به پایان رساند. او علاقه ی زیادی به درس ریاضی داشت ، اما چون معلم ریاضی در مدرسه بن کم بود، تصمیم گرفت که به شهرکرد برود و با سختی ها مبارزه کند تا به هدف والای خود برسد. به این خاطر در مدرسه ی سید جمالدین شهرکرد به تحصیل ادامه داد، اما منافقان این مدرسه را به تعطیلی کشاندند.

شهیدبختیار درآن زمان تلاش زیادی برای بازگشایی مدرسه کرد. او که درس و عمل را مکمل هم می دانست علاوه بردرس خواندن برخود لازم می دانست که از دژ محکم انقلاب حفاظت کند.زمانی که منافقان به دفتر حزب جمهوری در شهرکرد حمله کردند ، شهید بزرگوار به سختی در برابر آنها مقاومت کرد که منجر به مجروحیت شدید او گردید.

او درمقابل منافقان ، مانند کوهی استوار بود ، به رغم تمام سختی ها، بالاخره توانست دیپلم ریاضی خود را بگیرد.سپس به دانشگاه افسری رفت ، ولی روح بلند او توان ماندن در قفس دنیا را نداشت او می خواست به سوی معبود خود پروازکند و سرانجام خدمت سربازی برای او راهی به سوی نور گردید.او در پادگان حمیدیه اهواز دوره آموزشی خود را گذراند.

پس از اتمام دوره ی آموزشی به جبهه رفت و درتاریخ پنجم اسفندماه سال 1362 ، درعملیات«خیبر» به مقام رفیع شهادت دست یافت.


وصیت نامه شهید بختیار نادری بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(ولا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)


بادرود و سلام فراوان بر پیامبران اسلام و امام معصوم(ع) بخصوص معلم آزادگی حسین بن علی(ع) که درس آزادگی را به یاران و پیروان خود آموخت. و بادرود وسلام فراوان برامام زمان مهدی موعود(عج) و نائب برحقش امام امت و امت شهیدپرور.

سخنانم را آغاز می کنم ، درآغاز سخنانم به خانواده های شهید پرور و محترم شهرعزیزمان سلام عرضه می دارم.و بادرود وسلام به تمامی شهیدان راه حق و حقیقت که به خاطر اسلام و میهن اسلامیشان از خود گذشتند و مرگ سرخ را برزندگی ننگین ترجیح دادند. بله آنها راه حقیقت و راه پایان ناپذیر خود را در پیش گرفتند و به لقاءالله پیوستند.

اما امان از ما که دنیا گیرشده ایم، فکرکنیم که ازکجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت، چنانکه شاعرمی فرماید:

روزهافکر من اینست و همه شب سخنم

                                   که چرا غافل از احوال دل خویشتنـم

             از کجا آمده ام آمدنم بـهر چه بــود

                                          به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

   مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

                                    چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم                    

یا به قولی که حضرت علی(ع) فرمودند:( الدنیادار مجاز والاخره‏دار قرار) یعنی دنیا محل گذراست و آخرت محل اقامت ابدی).

 آری اینچنین است راه حق و حقیقت و ای عزیزان شماهم بیائید ازمادیات ببرید و خود را به ریسمان اهریمنی نبندید و فقط به معنویات بیاندیشید و دمی از آخرت غافل نشوید. چونکه بُرد با آنهایی است که تمام وجودشان معنویات است.

اما آنهائی که رفتند کار حسینی کرده اند و شماهائیکه می مانید کار زینبی کنید .ای عزیزان از شما پوزش می خواهم که بعضی صحبت ها با شماها کردم.

سلام و درود فراوان به پدر و مادرمهربان و داغ دیده ام از جبهه حق علیه باطل عرضه می دارم و امیدوارم سلام و درود مرا که از قلبم تراوش می کند پذیرا باشید، و مرا مورد عفو قراردهید اگرچه در زندگی غفلتی کرده ام.

و درود و سلام فراوان به برادرانم و خواهرانم و تمامی اقوام و خویشاوندان عرضه می دارم. و اما اینکه من از بین شماها رفته ام ناراحت نباشید ، چونکه من درراه اسلام از خود گذشتم و دل به آن بسته ام که دیگر رزمندگان اسلحه مرا در دست می گیرند و راه کربلا و قدس عزیز را باز می کنند.

و اما ای پدر عزیزوصیت می کنم که موقعی که مرا به خاک می سپارند خودت نیز زحمتی بکشید و مرا به خاک بسپارید.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۹
جعفر نادری بنی

نادری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی