شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

شهید یوسف سلیمی بنی

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ق.ظ


زندگی نامه شهید یوسف سلیمی بنی


شهید یوسف سلیمی بنی فرزند حبیب الله،  در تاریخ هشتم مهرماه سال 1339 در شهربن به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را که همواره باسختی های زندگی همراه بود پشت سرنهاد ، تا اینکه با آغاز جنگ تحمیلی مشتاقانه به جبهه شتافت.

به رغم آن که دوسال سربازی خویش را درمناطق جنگی سپری کرده بود ، بار دیگر با عشق به رهبر و خدمت به کشور و مردمش ، داوطلبانه به مناطق عملیاتی اعزام شد.

در سال 1361، با اینکه زخمی شده بود به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد و پس از چهارسال تحمل اسارت ، دراردوگاه العنبر عراق، به دلیل وخیم شدن جراحات و عدم رسیدگی درمانی ، مظلومانه در خاک غربت به فیض عظیم شهادت نایل گشت.

و پیکرپاکش درخاک عراق ماند تا اینکه پس از سالها و در چندسال اخیر یوسف گمگشته به خاک وطن بازگشت.

نامش را شنیده بودم از این جاده ی سبز که گذر می کرد سایه ای از خون، او را بدرقه می نمود. قدم برخاک نهاد ، بوی خاک بوی خون بود.برخاک ، تیمم عشق کرد و به خون خویش وضو ساخت. نامش را شنیده بودم. ازنسیم که بوی او را آورد، پرسیدم که قامتش را در اسارت چگونه بود؟ گفت راست قامتی بود که رنگ خون گرفت و تحفه جان به منزلگه دوست برد.


 وصیت نامه شهید یوسف سلیمی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ)

خداوند دوست می دارد جنگاورانی را که مثل دژهای محکم و استوار در برابردشمن ایستاده اند.

بادرود و سلام به رهبرکبیر انقلاب ،آن استوره ی بزرگ و آن پیرجماران و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران ، امام روح الله الموسوی الخمینی. و بادرود و سلام به تمام خانواده های شهدا که شیرمردان را پرورش دادند، و راهی جبهه ها کردند، که از اسلام و قرآن و ازامر امام اطاعت کرده باشند.

و بادرود به تمام رزمندگان عزیز که با شجاعت و شهامت و با کمال میل، شهادت را پذیرفته اند و از انقلاب اسلامی پاسداری می کنند.

وصیت نامه خودم را آغاز می کنم:

آری برادرجان، اگرخبرشهادت مرا شنیدی هیچ گونه ناراحت نباش . من به خاطر اسلام و به خاطر اینکه راه شهیدان و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) را پیش گرفته باشم راهی جبهه شده ام. و خون من از خون علی اکبرها و علی اصغرها رنگین ترنیست. و اسلام عزیزمان به این فداکاری ها و جانفشانی ها و خون ها نیازدارد، و باید اسلاممان را جاودانه نگه داریم. پس شما هیچگونه ناراحت نباش و به ندای رهبرمان گوش فرا ده و پیرو ولایت فقیه باش.

 و به برادر کوچکم بگو که سنگرتو مدرسه توست ، درس خود را خوب بخوان و مساجد و پایگاه بسیج را هرگز ترک مکن، که امیدوارم بعداً ان شاالله بتوانی سلاح مرا برداری و جانشین من باشی و پیرو ولایت فقیه و گوش به فرمان رهبرعزیزمان باش.

آری مادرعزیزم، می دانم که برای من زحمت و بی خوابی فراوان کشیده ای و برای من آرزوهای زیادی در دل داشتی ، نمی توانم در کنارت باشم ، امیدوارم که زینب گونه صبور واستوار باشی . و در رفتن من زیاد گریان و ناراحت نباشی، چون من هم با دیگرعلی اکبرها و علی اصغرها که مادرانشان آرزو داشتند و می خواستند برایشان حجله برپا کنند فرقی ندارم.

پس مادر، زیاد ناراحت نباش چون منافقین و دشمنان از نقطه ضعف شما خوشحال می شوند. و پیش خانواده های شهدا شرمنده خواهی شد و من هم در قیامت درپیش خدا و شهدا شرمنده خواهم شد.

مادرعزیز، پیرو ولایت فقیه باش و گوش به فرمان رهبرعزیزمان باش. و به خواهرانم بگو که ناراحت نباشند و سعی کنند که به وصیت نامه من گوش کنند و به منافقین و دشمنان بفهمانند که برادرشان شهید در راه خداست و اگرچه در پیش ما نیست ولی روحش پرواز کرده و او نمرده و زنده است.

از خواهران و برادرانم می خواهم که نمازهایشان را هرگزترک نکنند و برای من طلب آمرزش و مغفرت از خداوند کنند.

و از دوستان و رفیقان می خواهم که اگرخوبی یا بدی از من دیده اند مرا ببخشند و حلال کنند.و از شهید شدن من ناراحت نباشند و اگرخواستند که از آنها راضی باشم باید راه من را پیش بگیرند و به ندای امام گوش دهند و پشتیبان ولایت فقیه باشند.

دیگرعرضی ندارم ، به امید پیروزی هرچه زودتر رزمندگان عزیز و رسیدن آنها به قبر شش گوشه حضرت امام حسین(ع).خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار.(والسلام)










موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۲
جعفر نادری بنی

سلیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی