شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «براتی» ثبت شده است

 

 

 

زندگی نامه شهید علیرضا براتی بنی

شهید علیرضا براتی بنی فرزند احمدقلی ، در شب تاسوعای سال 1342 ه.ش در شهر بن پا به عرصه وجود نهاد و خاک از برکت قدوم متبرکش ، آینه ای شدتابناک.

او بیدار دل شب زنده داری بود که در طول زندگی خود روزها کارمی کرد و شبها درس می خواند . ستاره ای بی ادعا که در طول شب با تمام وجود می درخشید.

او به قدری سنگین و با وقار بود که همه به حالش  غبطه می خوردند. آن آسمان مرد خاکی پوش ، آن بزرگوار ، آن تشنه ی زلال عشق در سالهای آخر زندگی اش به اصرار مادر در سر سفره عقد نشست.

ولی دیری نپایید که یار او را طلبید و او به معشوق واقعی رسید. و آنچه را که می خواست دریافت و درخاک خوب خدا، خاک شلمچه ، در عملیات «کربلای پنج » درحالی که تنها 23 سال از بهار زندگیش می گذشت به رضوان الله پیوست و بهارسبزی را آغاز نمود.

 

 وصیت نامه شهید علیرضا براتی بنی

بنام خداوند بخشنده مهربان

خدایا چگونه لب به سخن باز کنم، ای معبود من، در حالیکه سرتا پا گناه و معصیت و نافرمانی هستم. و با چه روئی با تو تکلم کنم،درحالی که چیزی ندارم. درمانده و حیرانم و بی چیزم و هرچه دارم از توست، سخن گفتن من از توست پس چه گویم، آیا گفتار مرا قبول می کنی؟

افتخار می کنم که در این دوران زندگی کردم، درزمانی که بهترین نعمت الهی نسبت به بندگانش است و آن نعمت جهاد است. زمان جهاد هم اکنون است ، چقدر ما غبطه می خوریم که ای کاش در صحرای کربلا بودیم و به امام حسین (ع) کمک می کردیم . اکنون زمان آن رسیده پس باید تکان بخوریم ، به خود بیاییم و حرکت کنیم.

پروردگارا، اگرتو آگاهی که درراه تو قدم برداشتم و اعمال مرا قبول می کنی ، پس مرا بسوی خود فراخوان و اگر نه ،آنقدر در آزمایشات و مشکلات بیندازم تا شایسته شهادت گردم.

انسان آخر می میرد و مردن هم یکبار است، مردن در بستر خیلی مشکل است، آن هم با بار معصیت، پس چه بهتر که مردن در راه خدا باشد.

در سختی ها زندگی به قرآن و دعا و عبادت پناه ببرید ، چون باعث تسکین و آرامش قلب می شود، قبل از آنکه در مقام و رفاه پیشرفت کنید، در خود سازی پیشرفت کنید.(ما که نتوانستیم)

و کلیدخودسازی آن است که باید گریه کرد، ناله کرد و آن هم اگرخدا توفیق گریه و ناله را بدهد.

خدایا،با این بارگناه مرا بپذیر و ترسم از آن است که در درگاه تو قبول نشوم.

خدایا، مرا قبول کن . من سعی کردم بنده خوبی برای تو باشم و آخر نتوانستم ، اگر تو کمک نکنی من درآتش دوزخ می سوزم. بارها به نعمتهای تو چشم دوختم و نشستم و فکرکردم که مرا بیامرزی ، لیکن اگربه من رحم نکنی ، سیه روز خواهم بود. من که چیزی ندارم، هرچه دارم از توست. جان ناچیز من از توست.پس چنان کن که این جان را هم در راه خودت فدا کنم.

آرزوی ما سعادت آخرت است و سعادت ماهم از امام است. باید از امام تشکر کرد که ما را از باتلاق و منجلاب و طوفانهای دنیوی نجات داد و اگر امام نبود ما غرق شده بودیم و هرچه داریم از رهبریت این مرد است.

پدرو مادرم، مرا حلال که فرزند خوبی نبودم و افتخار کنید که فرزندانتان را در این زمان تربیت می کنید. و امیدوارم که ناراحت نباشید. برای من گریه نکنید چون خودتان گفتید دوستدار تربت امام حسین(ع) هستید و تشنه زیارت قبرمطهرسیدالشهدا(ع) هستید.

افتخار کنید که در راه حسین(ع) فرزند می دهید، ما باید به حال خود و برای اعمال سنگین خود گریه کنیم تا خدا اعمال ما را قبول کند.

 پدرو مادرم، مگرشما در زمان نوزادی صدای اذان به گوش من نخواندید و مگر کام مرا با تربت پاک حسین(ع) برنداشتید، پس خوشحال باشید و سربلند و سرافراز حرکت کنید.

به خواهرانم می گویم که به حجاب اهمیت بدهند، که حجاب تضمین خون شهیدان است، مخصوصاً خواهرانی که درجهت تحصیل قدم برمی دارند.

از افرادی که حقی برگردن من دارند و ازمن ناراحت هستند، طلب بخشش می کنم.

خدایا ، این قلب محجوب و پرده گرفته ما را هدایت کن تا نجات پیدا کنیم.

خدایا، ما را چنان قرارمده که دلهای ما پوشیده از گناه باشد.

خدایا، ما راچنان مکن که پاسداران قلوب ما شیاطین باشند.

خدایا مارا رستگار کن که اعمال ما و قلب ما چراگاه شیطان قرارنگیرد.

خدایا، مارا با سید الشهداء امام حسین(ع) محشور کن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۱
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید قربانعلی براتی بنی


شهید قربانعلی براتی بنی فرزند حبیب الله در سال 1345 درخانواده ای مذهبی پا به عرصه ی هستی نهاد.دردوران کودکی پدرش را از دست داد و درد سخت یتیمی را احساس نمود.

دوران طفولیت را دردامان پرمهر مادر دلسوزش پیمود و او در هفت سالگی به مدرسه رفت، و با استواری و ایستادگی پیوند یافت و دلیری و شجاعت را آموخت.

او دلاور بود و سرود غیرت را زیباترین سرود می دانست ، چرا که تمام لحظات زندگی را صرف جهاد و در راه فرهنگ اسلامی و استواری حکومت اسلام ناب مهدی(عج) می نمود. تا این که نهایتاً در جبهه های حق علیه باطل جانباز شیمیایی گردید.

شهید قربانعلی با این که سالها آرزوی شهادت داشت اما در جبهه های جنگ به این آرزو نرسید. او زندگی را با زخم برتن از جبهه ادامه داد تا این که در سال 1372 وقتی سفری به مشهد مقدس داشت در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) طعم شیرین شهادت را چشید.

او در آخرین لحظات زندگیش نام شهدای گرانقدر را برزبان می آورد، چرا که تا آخرین وداع از این جهان ، از رهبر عزیز و امام راحل سخن می گفت.

روحش شاد و یادش گرامی.









۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۹
جعفر نادری بنی