شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

۵ مطلب با موضوع «براتی ، ترکی» ثبت شده است

 

 

🌹شهید حسن براتی بنی

نام پدر: صفرعلی

تاریخ تولد: 1344/03/21

تاریخ شهادت: 1365/10/21

محل شهادت : جنوب

عملیات شهادت: کربلای 5

گلزار شهید : گلزار شهدای تهران

 

 

🌸 شادی روح شهید صلواتی هدیه کنیم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۹
جعفر نادری بنی

 

 

زندگی نامه شهید رضا براتی بنی

شهید رضا براتی بنی فرزند احمدقلی ، در سال 1348 در شهر بن قدم در عرصه وجود نهاد و فضا را با قدوم مبارکش عطرآگین ساخت و در دامان مادری صبور و مهربان پرورش یافت.

رضا جستجوگر حقیقت بود. به امام عشق می ورزید. عاشقی که تا قله ی استجابت ، همچون پرندگانی سپید بال پر می گشود. و با بال هایی از نور در آسمان اوج می گرفت.

رضا با اخلاق خوشش دیگران را با نرمی و لطافت همراهی می کرد. او مهربان بود و عطر شفقت از رخساره اش در هوا می پیچید و نشانه ی و مهر و محبت بود.

رضا در پی رضای خدای بود تا به رضوان الله رسید. اهل مناجات و راز و نیاز بود و درمناجات های شبانه اش حق تعالی را می جست و غرق درعرفان و عشق به خدا می گشت. و اینک ما با یادآوری همه خوبی هایش به دست بوس همه پاکی ها و عطوفتش می رویم. به دست بوس آن که دائم دعای توسل ، کمیل و کلام خدا را زمزمه می کرد.

شهید رضا براتی بنی عاشق جبهه بود و برای بالا رفتن از نردبان شهادت و رسیدن به سعادت ، پا به میدان جبهه و جنگ گذاشت.

شهید با شرکت در «عملیات والفجر هشت» ، جانش را در تاریخ اول فروردین ماه 1365 ، در راه اسلام فدا کرد. او را خدا گلچین کرد و به سوی خود فرا خواند.

 

وصیت نامه شهید رضا براتی بنی

بسم الله الرحمن الرحیم

 (اشهد ان لا اله الاالله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله)

با سلام گرم و خالصانه به خدمت حضرت بقیه الله الااعظم امام زمان(عج) .

به کجا چنین شتابانم ، به هرکجا که باشد به دیار عشق و ایمانم

ز برای یاری دین ، به لحاظ حفظ قرآن  ، به نثارخون خود می کنم یاری قرآن

 می دهم حق به حسین و به وصی او خمینی ، پس از شهادت من مکن ای مادر زغم دوری من ،گریه و زاری

خدایا با چه زبانی شروع کنم و با چه روئی و با چه نیروی عقل شروع به نوشتن کنم، چون من چیزی ندارم ، خدایا می دانم که زبانم قاصر از گفتن سخن است و قاصر از سپاسگزاری نعمت های بیشمار توست و عقلم عاجز از اندیشه.

پس عنایتی کن تا خطا نروم و امام زمان(عج) را به کمک مابفرست تا در راه هدف قدم ما صحیح باشد. و امام را واسطه ما قرار بده .

خدایا تو خود می دانی که من ناچیزم و درمقابل تو پرکاهی بیش نیستم ، پس رحمتی عطافرما تا این پرکاه بیهوده به باد غفلت نرود و به آتش های این دنیای فریبنده نسوزد و می خواهم این عبد ضعیف و مسکین در راه تو قربانی شود.(البته اگر تو قبول کنی)

به پدر و مادرها بگوئید از آمدن فرزندشان به جبهه جلوگیری نکنند ، مخصوصاً مادرها که در روز قیامت نمی توانند جواب حضرت زینب (س) را بدهند.

پدرو مادرعزیزم اگرفیض شهادت نصیبم گشت ، آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت فقیه او اعتقاد ندارند برمن نگریند و برجنازه من حاضر نشوند، اما باشد که لطف خدا شامل حالشان گردد .

و به جوانان یک وصیت دارم و آن اینکه مبادا در غفلت بمیرند که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد ، مبادا در رختخواب ذلت بمیرند که حسین(ع) در جنگ شهید شد، مبادا در حال بی تفاوتی بمیرند که علی اکبر(ع) برای هدف شهید شد.

پدر و مادر عزیزم در دوران زندگی شما را خیلی اذیت کردم ولی از شما محبت زیاد دیدم ، امیدوارم که حلالم کنید.

مادرم مانند مادر وهب باش که حتی جنازه فرزندش را هم پس نگرفت و گفت هر آنچه را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.

به دعای کمیل و توسل و نماز شب اهمیت دهید و بیش از پیش این مجالس را تشکیل دهید، که بهترین تسکین دهنده درد است. به امام سلام برسانید و بگوئید که تا آخرین قطره خون در سنگرمان خواهیم ماند.

مادرم و پدرم امیدوارم که مرا ببخشید که فرزند خوبی برای شما نبودم ، ما به شهدا دینی داریم که باید ادا کنیم و باید جبهه ها را گرم نگه داشت ، ما باید بترسیم از اینکه مرگ ما را دریابد و درحالی که درگناه باشیم. حضرت زینب (س) می فرماید: سپاس پروردگار جهانیان را که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما را شهادت قرارداد.

اگراین در به رویمان بازنشود و بخواهند در روزقیامت به حساب و کتابمان رسیدگی کنند ، نامه اعمالمان را به دست چپمان خواهند داد و رویمان سیاه است ، البته باید به بخشندگی خداوند نیز امیدوار بود و نا امیدی از بخشندگی خدا جزگناهان کبیره است .

مادرم هرکس از من راضی نیست ، راضیش کنید و هرکس آمد و گفت که رضا بدهکار یا طلبکار است نیزراضیش کنید ، ولی فکر نمی کنم که کسی باشد. به مرتضی و محسن بگوئید که درس بخوانید تا دکتر یا مهندس شوید و به دهات بروید و به فقرا و تنگدستان کمک کنید و دنیا را پول ندانید.

و بدانید این جوانان که در جبهه شهید می شوند هدفشان رضای خدا و عزت اسلام و آبادی ایران است ، شما چراغ آینده ایران هستید ، بکوشید تا فردای ایران را روشن کنید. یاد خدا را فراموش نکنید. امام موجودی الهی است به گفته های او عمل کنید ، نگاه نکنید که مردم چه می گویند، ببینید امام چه می گوید. پدر و مادر را احترام  کنید. امام را فراموش نکنید که خداوند از ما ناراحت می شود.

پدر و مادر عزیز، آشنایان و بسیجی ها «سوره والعصر» را الگوی خود قراردهید که انسان در خسران است. قرآن بخوانید و به آن عمل کنید . در زندگی قرآن را درگوشه ای نیندازید که فقط برای شما نما باشد، خیال نکنید که مؤمنی فقط به نماز و روزه و قرآن خواندن است. راه رفتن ، حتی نگاه کردن ، باید مؤمنانه باشد و دیگر موارد.

هر آنچه که بیشتر دوست دارید در راه خدا بدهید، خواه پول یا فرزند یا هرچیزدیگری هم هست ، که اگرکفه ترازوی خوبیها سنگین تر باشد بهشت و گرنه به جهنم خواهید رفت. دنیا را پول ندانید، بگذارید پول برای شما باشد نه شما برای پول. باید ریا را دور بریزیم.

در پایان وصیت نامه قسمتی از سخنان پیامبر(ص) را می نویسم و خداحافظی می کنم.

« در روز قیامت فرشتگان مرحبا گویان به استقبال مجاهدین راه خداکه با شمشیر به خون آویخته از درب مخصوص (باب المجاهدین )وارد بهشت می شوندو می‌روند،  و هر آنکه جهاد در راه خدا را به همراه امام عادل ترک کند ، لباس خواری و ذلت پوشیده و در زندگی تنگ دست و نیازمند گردد و دینش از بین برود.(پیامبراکرم(ص)»

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار.

خدایا توفیق مناجات هر چه بیشتر به ما عطا بفرما.

خدایا به ما توفیق بده تا به فرامین قرآن عمل کنیم.

خدایا مرگ ما را شهادت در راه خود قراربده.

خدایا شهدا را با امام حسین (ع) محشور بدار

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۵
جعفر نادری بنی

 

 

 

زندگی نامه شهید علیرضا براتی بنی

شهید علیرضا براتی بنی فرزند احمدقلی ، در شب تاسوعای سال 1342 ه.ش در شهر بن پا به عرصه وجود نهاد و خاک از برکت قدوم متبرکش ، آینه ای شدتابناک.

او بیدار دل شب زنده داری بود که در طول زندگی خود روزها کارمی کرد و شبها درس می خواند . ستاره ای بی ادعا که در طول شب با تمام وجود می درخشید.

او به قدری سنگین و با وقار بود که همه به حالش  غبطه می خوردند. آن آسمان مرد خاکی پوش ، آن بزرگوار ، آن تشنه ی زلال عشق در سالهای آخر زندگی اش به اصرار مادر در سر سفره عقد نشست.

ولی دیری نپایید که یار او را طلبید و او به معشوق واقعی رسید. و آنچه را که می خواست دریافت و درخاک خوب خدا، خاک شلمچه ، در عملیات «کربلای پنج » درحالی که تنها 23 سال از بهار زندگیش می گذشت به رضوان الله پیوست و بهارسبزی را آغاز نمود.

 

 وصیت نامه شهید علیرضا براتی بنی

بنام خداوند بخشنده مهربان

خدایا چگونه لب به سخن باز کنم، ای معبود من، در حالیکه سرتا پا گناه و معصیت و نافرمانی هستم. و با چه روئی با تو تکلم کنم،درحالی که چیزی ندارم. درمانده و حیرانم و بی چیزم و هرچه دارم از توست، سخن گفتن من از توست پس چه گویم، آیا گفتار مرا قبول می کنی؟

افتخار می کنم که در این دوران زندگی کردم، درزمانی که بهترین نعمت الهی نسبت به بندگانش است و آن نعمت جهاد است. زمان جهاد هم اکنون است ، چقدر ما غبطه می خوریم که ای کاش در صحرای کربلا بودیم و به امام حسین (ع) کمک می کردیم . اکنون زمان آن رسیده پس باید تکان بخوریم ، به خود بیاییم و حرکت کنیم.

پروردگارا، اگرتو آگاهی که درراه تو قدم برداشتم و اعمال مرا قبول می کنی ، پس مرا بسوی خود فراخوان و اگر نه ،آنقدر در آزمایشات و مشکلات بیندازم تا شایسته شهادت گردم.

انسان آخر می میرد و مردن هم یکبار است، مردن در بستر خیلی مشکل است، آن هم با بار معصیت، پس چه بهتر که مردن در راه خدا باشد.

در سختی ها زندگی به قرآن و دعا و عبادت پناه ببرید ، چون باعث تسکین و آرامش قلب می شود، قبل از آنکه در مقام و رفاه پیشرفت کنید، در خود سازی پیشرفت کنید.(ما که نتوانستیم)

و کلیدخودسازی آن است که باید گریه کرد، ناله کرد و آن هم اگرخدا توفیق گریه و ناله را بدهد.

خدایا،با این بارگناه مرا بپذیر و ترسم از آن است که در درگاه تو قبول نشوم.

خدایا، مرا قبول کن . من سعی کردم بنده خوبی برای تو باشم و آخر نتوانستم ، اگر تو کمک نکنی من درآتش دوزخ می سوزم. بارها به نعمتهای تو چشم دوختم و نشستم و فکرکردم که مرا بیامرزی ، لیکن اگربه من رحم نکنی ، سیه روز خواهم بود. من که چیزی ندارم، هرچه دارم از توست. جان ناچیز من از توست.پس چنان کن که این جان را هم در راه خودت فدا کنم.

آرزوی ما سعادت آخرت است و سعادت ماهم از امام است. باید از امام تشکر کرد که ما را از باتلاق و منجلاب و طوفانهای دنیوی نجات داد و اگر امام نبود ما غرق شده بودیم و هرچه داریم از رهبریت این مرد است.

پدرو مادرم، مرا حلال که فرزند خوبی نبودم و افتخار کنید که فرزندانتان را در این زمان تربیت می کنید. و امیدوارم که ناراحت نباشید. برای من گریه نکنید چون خودتان گفتید دوستدار تربت امام حسین(ع) هستید و تشنه زیارت قبرمطهرسیدالشهدا(ع) هستید.

افتخار کنید که در راه حسین(ع) فرزند می دهید، ما باید به حال خود و برای اعمال سنگین خود گریه کنیم تا خدا اعمال ما را قبول کند.

 پدرو مادرم، مگرشما در زمان نوزادی صدای اذان به گوش من نخواندید و مگر کام مرا با تربت پاک حسین(ع) برنداشتید، پس خوشحال باشید و سربلند و سرافراز حرکت کنید.

به خواهرانم می گویم که به حجاب اهمیت بدهند، که حجاب تضمین خون شهیدان است، مخصوصاً خواهرانی که درجهت تحصیل قدم برمی دارند.

از افرادی که حقی برگردن من دارند و ازمن ناراحت هستند، طلب بخشش می کنم.

خدایا ، این قلب محجوب و پرده گرفته ما را هدایت کن تا نجات پیدا کنیم.

خدایا، ما را چنان قرارمده که دلهای ما پوشیده از گناه باشد.

خدایا، ما راچنان مکن که پاسداران قلوب ما شیاطین باشند.

خدایا مارا رستگار کن که اعمال ما و قلب ما چراگاه شیطان قرارنگیرد.

خدایا، مارا با سید الشهداء امام حسین(ع) محشور کن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۱
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید ولی الله ترکی


شهید ولی الله ترکی فرزند اسدالله ، در بیست و پنجم آبان ماه سال 1340 ، در شهر بن پای به عرصه هستی نهاد.

خانواده اش با آمدن او صفا و صداقت را در معصومیت چهره اش یافتند.او همنام مولای مظلومان شد و به برکت این نام ، ارزش والایی در بین خویشاوندان یافت.

دوران تحصیل وی تا دوره ابتدائی بود و به علت ضعف بنیه اقتصادی خانواده ، ترک تحصیل نمود و در چرخاندن چرخ اقتصادی خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نبود.

دوران جوانی وی لحظه های اوج گیری جریان های انقلاب بود، وی در راهپیمایی ها و فعالیت های انقلابی شرکت می کرد. نقش خود را به عنوان یک انقلابی در آن دوران به خوبی ایفا نمود.

با به ثمررسیدن انقلاب به رهبری امام(ره) رژیم بعثی عراق با همکاری چندین کشور درصدد از بین بردن نهال نوپای انقلاب برآمد. اما حضور امام و وجود فرزندان پاک امام خواب قادسیه صدام را تعبیری دیگرنمود.

چرا که با فرمان امام(ره) شیرمردان میهن به سوی بعثیان حمله بردند تا از سرزمین اسلامی خویش دفاع نمایند.

طراحی عملیات «بیت المقدس» که نتیجه آن آزادی خرمشهر شد، این شهید بسیجی نیز به ندای امام لبیک گفت و حضور خود را در این عملیات به عنوان آرپی چی زن در جاده ی اهواز – خرمشهر نمایان کرد و شاد از این حضور با یاد مظلومیت علی(ع) و تنهایی حسین(ع) ، با زبانی که نام علی(ع) برآن جاری بود به لقای حق شتافت.

آری خرمشهر ، مکان عروج او شد و ترکش که قلبش را شکافت بهانه ای برای رسیدن به معبود شد.     


فرازی ازوصیت نامه شهید ولی الله ترکی 


ای برادران حزب الله! نگذارید خون شهیدان پایمال شود، راه شهیدان را ادامه بدهید و در راه اسلام فعالیت کنید.

در عزای من گریه نکنید چون ممکن است که دشمنان برای گریه شما شاد شوند.

شکر خدا را بجا آورید و برای اسلام و امام دعا کنید.

در نماز جماعت ها و نمازجمعه ها همگی شرکت کنید و برای روحانیون متعهد فعالیت کنید.





                                                     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۲
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید قربانعلی براتی بنی


شهید قربانعلی براتی بنی فرزند حبیب الله در سال 1345 درخانواده ای مذهبی پا به عرصه ی هستی نهاد.دردوران کودکی پدرش را از دست داد و درد سخت یتیمی را احساس نمود.

دوران طفولیت را دردامان پرمهر مادر دلسوزش پیمود و او در هفت سالگی به مدرسه رفت، و با استواری و ایستادگی پیوند یافت و دلیری و شجاعت را آموخت.

او دلاور بود و سرود غیرت را زیباترین سرود می دانست ، چرا که تمام لحظات زندگی را صرف جهاد و در راه فرهنگ اسلامی و استواری حکومت اسلام ناب مهدی(عج) می نمود. تا این که نهایتاً در جبهه های حق علیه باطل جانباز شیمیایی گردید.

شهید قربانعلی با این که سالها آرزوی شهادت داشت اما در جبهه های جنگ به این آرزو نرسید. او زندگی را با زخم برتن از جبهه ادامه داد تا این که در سال 1372 وقتی سفری به مشهد مقدس داشت در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) طعم شیرین شهادت را چشید.

او در آخرین لحظات زندگیش نام شهدای گرانقدر را برزبان می آورد، چرا که تا آخرین وداع از این جهان ، از رهبر عزیز و امام راحل سخن می گفت.

روحش شاد و یادش گرامی.









۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۹
جعفر نادری بنی