شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امانی» ثبت شده است

 

 

🌹 شهید نورالله امانی بنی

نام پدر:حسین

تاریخ تولد: 1348/03/12

تاریخ شهادت:1365/10/04

عملیات شهادت:کربلای 4

محل شهادت : جنوب

گلزار شهید : گلزار شهدای اصفهان


🌸 شادی روح شهید صلواتی هدیه کنیم

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۹:۲۱
جعفر نادری بنی

 

 

 

نام: اباذر

نام خانوادگی: امانی بنی

نام پدر: روزعلی

تاریخ تولد: 1341/02/01

تاریخ شهادت: 1362/05/14

کد شناسایی: 1073629

شماره پرونده : 62/2469

 

زندگی نامه: 

شهید اباذر امانی بنی/ الف - ش : یکم اردیبهشت 1341، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش روزعلی، باغبان بود .

 تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

چهاردهم مرداد 1362، با سمت فرمانده گروهان لشگر14 امام حسین(ع) در کنجان چم بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سینه توسط نیروهای عراقی شهید شد.

مزار او درگلستان شهدای زادگاهش واقع است. برادرش مهرعلی نیز شهیدشده است.

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۰
جعفر نادری بنی


نام: مجید
نام خانوادگی: امانی ‌بنی
نام پدر: محمدعلی
تاریخ تولد: 1345/01/01
تاریخ شهادت: 1366/03/20
محل شهادت: بانه
کد مزار: 30-05-06
شماره پرونده: 661984
محل پرونده: منطقه 2 اصفهان
کد شناسایی: 1073649
محل اعزام: بسیج

زندگی نامه:

شهید مجید امانی بنی/ الف - ش : یکم فروردین 1345، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.
پدرش محمدعلی، فرش فروش بود . دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
بیستم خرداد 1366، در جاده سنندج - کامیاران بر اثر سانحه رانندگی شهید شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است







۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۷
جعفر نادری بنی

نام: علی ‌اصغر
نام خانوادگی: امانی ‌بنی
نام پدر: نجف قلی
تاریخ تولد: 1337/03/01
تاریخ شهادت: 1361/01/07
محل شهادت: محور دزفول-شوش
کد مزار: 01-10-20
شماره پرونده: 613003
محل پرونده: منطقه 1 اصفهان
کد شناسایی: 1073446
محل اعزام: سپاه‌

زندگی نامه:

شهیدعلی اصغر امانی بنی / الف - ش : یکم خردادماه 1337، در شهربن چشم به جهان گشود.
پدرش نجفقلی، کارگر بود . تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سال1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم فروردین 1361، با سمت راننده نفربر در شوش بر اثر اصابت ترکش به گردن شهید شد. مزار او در گلستان شهدای اصفهان واقع است.










۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۲۱
جعفر نادری بنی

 

 

 

 

 

 

شهیدمحسن امانی بنی
 

نام پدر: حبیب الله
تاریخ تولد: 1344

اصیلت : شهربن

محل تولد: رهنان
شغل: مکانیک
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/6/27
محل شهادت: کردستان – سنندج
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:

کوهی بود، پرنده ای و مردی که شانه هایش آرامش ارغوانی اندوه را می فهمید. دستانش در روزهای باد و باران سایه بان دو چشم آفتابی بود که جهان را بی تابانه می نگریست. قدم هایش شکوهمند و بزرگ بود. دل دریایی اش که مرغان پیر ابدیت بر فراز آن چرخ می زدند همیشه برای خدا پر می زد، همیشه می رفت، سکون را تسلیم مرگ آور می دانست. خدا را می فهمید. آه از آن دست ها، آن بازوان که شاخه های تناور تمایل بود و آن چشم ها که میراث دار خورشید گرم مهربانی. درختان با طنین نیایش او آواز می خواندند و پرندگان معنای مهربان پروازش را می فهمیدند. در پناه لطافت و لبخند می ایستاد و به قامت بلند عشق تکیه می کرد و جهان را با قدم هایش می خرامید آن گاه که غربت غریب غبار روی گیسوانش، روی شانه هایش می نشست و او در حجم سپید غبارهای آسمانی گم می شد! همیشه عاشق جبهه بود، با اینکه هجده سال بیشتر نداشت، همیشه عاشق رفتن و رسیدن بود و همین عشق و علاقه باعث شد که بخوانندش. تحصیلاتش در حد ابتدایی بود ولی فکر بلندی داشت.

 

جلوه هایی از شهید:
اخلاق پسندیده و نیکویی داشت. عاشق جبهه و جنگ با دشمنان اسلام بود و حقاً شخصی فعال در همه ی امور چه شخصی و چه اجتماعی، در شهر خود بود.

 

پیام شهید:
و اکنون اسلام نیازند جوانانی است که در راه آن با کفار پیکار کنند. پس پیکار کنید و از دشمنان این مرز و بوم نهراسید و آن ها را برانید. وظیفه ی ما ادای تکلیف است، خدا باید در رأس همه ی کارهای ما باشد.

 

گلبرگ های خاطره:
بهترین خاطره ای که می توان از محسن بیان کرد اینکه محسن تمام اوقات را در جبهه بود و در طی مدت تقریباً طولانی که جبهه بود فقط دو بار به خانه آمد، یک بار بعد از زخمی شدنش که خانواده دلواپس شده بودند و دیگر بار برای خداحافظی، تمام لحظه هایش در جبهه سپری می شد، وقتی که می آمد سرگرم کارهای جبهه بود. کوچکترین واهمه ای از مرگ نداشت. همیشه عاشق شهادت بود.
محسن می دانست که شهید می شود. دفعه ی اولی که به خانه آمد دو تا عکس بزرگ از خودش آورد و به مادر داد و بدون هیچ حرفی رفت و زخمی برگشت، حتی زخم شانه را به پدرم نیز نشان نداد، چون نمی خواست به اصطلاح ریا کند. به نماز اهمیت می داد. ساکت و متبسم بود و به بچه ها علاقه ی وافری داشت. در سنی نبود که کارهای بزرگی انجام دهد ولی همیشه مثل بزرگترها رفتار می کرد، با اینکه تحصیلاتش کم بود ولی از سطح فکری بالایی برخوردار بود و روح والایی داشت و واقعاً به هدفی که می خواست رسید. ان شاء الله که بتوانیم راهش را دامه بدهیم.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

 

 

 

 

شهیدمحسن امانی بنی نفر اول از سمت راست

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۲۲
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید الیاس امانی بنی


شهید الیاس امانی بنی فرزند نصرالله، درتاریخ اول دی ماه سال 1348، درخانواده ای مذهبی درشهربن دیده به جهان گشود.

در کودکی از سر شفقت و مهربانی و دلسوزی ، درکنار تحصیل ، در کارهای کشاورزی و دامداری به خانواده خویش کمک می کرد، تا موفق به اخذ مدرک سیکل گردید.

او همواره به انجام دادن فرایض دینی اهمیت می داد و در تمام مراسم های مذهبی حضوری فعال داشت.وی علاقه ی وافری به فعالیت در بسیج و شرکت درجهاد داشت، به طوری که در سال 1364 با کاستن از تاریخ تولد خود در شناسنامه ، به عرصه ی نبرد حق علیه باطل پا نهاد.

وی پس از دوسال و نیم حضورداوطلبانه درجبهه های جنگ، به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید و خالصانه به ادامه ی خدمت پرداخت،

و سرانجام در سال 1367 در منطقه عملیاتی «فاو» به مقصود خویش که شهادت در راه اسلام بود، نایل گشت.

روحش شاد و راهش پررهرو باد.

 

وصیت نامه شهید الیاس امانی بنی


بسم ربّ الشهداء و الصالحین

(اللهم الرزقنا توفیق شهادة فی سبیلک)

بادرود و سلام به رهبرکبیر انقلاب و امت شهید پرور و با درود و سلام برشهدای انقلاب اسلامی ایران.

وصیتی چند با شما امت اسلامی کشورمان دارم که به حضورتان می رسانم:

چه خوب است مرگ سرخ را آگاهانه پذیرفت و در راهی قدم برداشت که یاران دین خدا گام برداشتند و با طی کردن شجاعانه آن به آرزوی دیرینه خود رسید. من می روم تا به آرزوی همیشگی ام نایل شوم.

امت شهیدپرور، ما می رویم تا بنیاد زور و ستم را برکنیم. انسان های بسیاری تحت ستم و دراسارت و بردگی استکباران هستند، که با یک یورش نیروهای اسلام ، به زباله دان ها روانه می شوند.

و آنهائی که با آگاهی از این مسئله در برابرحکومت خدا ایستادگی می کنند از میان خواهند رفت. و نفرت برکسانی بادکه در برابر یاران با وفای این حکومت مقاومت می کنند.

 عاشقان خدا، با تمام قدرت و جان برکف گام برمی دارند و ازهیچ کوششی دریغ نمی کنند، زیرا می دانند که حتی در صورت کشته شدن تمامی آنها ، نابودی ستمگران حتمی است. کسی که چنین راهی را می پیماید به راه حسین ابن علی(ع) رفته و هدفش رهایی مستضعفان از چنگال مستکبران عالم است.

من عازم جبهه های جنگ شده ام تا به اسلام و مسلمین خدمتی کرده باشم، و اگر به شرف شهادت نایل شدم، راهم را دنبال کنید. من نیز راه کسانی را که پیش از من رفتند ، دنبال کردم.

انتقام خون برادرانتان را از این ناپاکان بگیرید و زمینه ساز برای حکومت مهدی(عج) باشید. نکنددرکارتان غفلت کنید، که این همه خون ریخته شده به هدر می رود و به هدف نهایی که حکومت جهانی مسلمین است نمی رسیم.

برای رسیدن به حکومت عدل اسلامی تا آخرین قطره خون بجنگید، تا حضرت مهدی(عج) موعود و منجی عالم بشریت ظهورکند و جهان را از عدل و داد پرنماید، و مستضعفین حکومت را به دست گیرند و وارث زمین شوند.

وصیتی چند با خواهرانم: ای خواهر من برای رهایی مسلمین می روم. شما هم در پشت جبهه تلاش کنید و حجاب را حفظ نمائید، که حجاب عفت زن مسلمان است.

وصیتی چند با پدر و مادر عزیزم: سلام و درود خدا برشما پدر و مادر عزیزم که هرگاه به یاد زحماتتان می افتم ، اشکم سرازیرمی گردد و از اینکه نتوانستم دینم را نسبت به شما ادا کنم ، خجالت می کشم و امیدوارم که مرا حلال کنید.

پدر و مادر عزیزم ، اگربرادرانم راهی جبهه شدند، ناراحتی به دل راه ندهید و افتخار کنید و نگوئید که جوانهایمان را از دست دادیم ، بلکه حضرت زینب(س) را به خاطر بیاورید و صبرپیشه کنیدکه خداوند صابران را دوست دارد.

و اگرجنازه من به دستتان رسیدکنارقبر شهیدعلی اصغرنادری به خاک بسپارید. و اجازه بدهیدتا همسنگرانم مرا بخاک بسپارند.(والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته) مورخه(11/4/1365)

 

 









۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۹
جعفر نادری بنی