شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

شهید علی احمدی بنی

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ب.ظ


زندگی نامه شهید علی احمدی بنی


شهیدعلی احمدی بنی فرزند عبدالحسین در سحرگاه بیست و هفتم آذرماه 1347 در خانواده ای مستضعف و مسلمان به دنیا آمد.

با به دنیا آمدن (علی) ، خداوند هفتمین امانت خودش را به دست ماسپرد . تا برای احیاء دینش ، روحش را پرورش دهیم.از همان ابتدای دوران کودکی تحت تربیت و مراقبت اسلامی ، والدین قرار گرفتند . به خاطر اداء نذری که برای او کرده بودند ، تا سه سالگی روزهای عاشورا پشت دسته های عزاداری او را می بردند، و گویا درس شهادت و حسین گونه شدن را ازهمان ابتدای زندگی از زمان شیرخوارگی در مراسم عزای سیدالشهداء آموخت .

در دوران کودکی دارای صفات ویژه ای بودند که تاکنون این صفات را درهیچ بچه ای ندیده ایم. و آن فهم و درک مسائل و مشکلات خانواده و ساکت و آرام بودن وقناعت و صرفه جوئی و علاقه مندی به مسائل دینی ایشان بود. به عنوان نمونه حتی پول توی جیبی را هیچگاه بیخودی خرج نمی کرد. و هیچگاه درخواست پول نمی کردند. هرچیزی را افراد خانواده برایش تهیه می نمودند ، به همان قانع بودند، چه ازلحاظ پوشاک و چه از لحاظ خوراک ، هیچ گاه ایراد نمی گرفتند و از وسایل مدرسه و لباس هایشان به خوبی مواظبت می نمودند. به طوری که گاهی وسایل خود را یک سال استفاده می کردند و درپایان سال بازهم نو بود.

وی در هفت سالگی پای در دبستان علامه بن جهت کسب علم و دانش نهادند ، و در کلاس چهارم ابتدائی یعنی سال 1357 و اوج انقلاب اسلامی ، (شهید الیاس احمدی) آموزگار کلاسشان بودند و اثری عمیق برروحیه (علی) گذاشته بودند، که از ابتدای سال تحصیلی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود ، به پشت بام خانه می رفتند و فریاد درود برخمینی و مرگ برشاه سر می دادند. و بیشتر و تنها هم در تظاهرات شرکت می نمودند.

که با عنایت خداوند ، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. و ازهمان ابتدا (علی) یکی از طرفداران واقعی انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی (ره) گردیدند و با شور اسلامی کلاس چهارم و پنجم را هم مانند کلاس های اول ، دوم و سوم با موفقیت به پایان رساندند.

ودرهمه این سالها شاگرد ممتاز بوده اند.آنگاه برای ادامه تحصیل در مدرسه راهنمائی ابن سینا ثبت نام نمودند ، ازابتدای همان سال که قبل از به تکلبف رسیدنشان بود ، شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه کردندو با انجام دادن فرایض دینی ، ابعاد روحی و شخصیتی خود را پرورش می دادند . در سه ساله دوران راهنمائی علاوه برممتاز بودن از لحاظ درسی و شرکت در مراسم های مذهبی و فعال بودن ، مسئولین مدرسه متوجه هوش و استعداد یرشار و صلاحیت اخلاقی و تقوای وی شوند. و از اوخواستند که جهت خواندن دروس دینی به حوزه علمیه قم برود. اما به علت داشتن مشکلات مالی و خانوادگی نتوانستند بپذیرند.

با تمام کردن دوران راهنمائی و برای گذراندن متوسطه به دبیرستان امام علی (ع) ( شهید محمد منتظری سابق) راه یافتند. و در رشته علوم تجربی  مشغول تحصیل شدند ،

می گفتند از خداوند می خواهم که توفیقی دهد تا یک دکتر متعهد برای جامعه شوم تا بتوانم  در هرجا و با هرگونه امکانات و شرایط خدمت کنم و موجب رضایت خداوند واقع شوم.

در دبیرستان جز بچه های فعال و مذهبی بودند که در فعالیت های مذهبی و اجتماعی ، مانند اداره کردن کتابخانه مدرسه، شرکت در نمازهای جماعت ، اجرای مراسم صبحگاهی و اعضای اصلی انجمن اسلامی و غیره بودند، که به علت اخلاص در عمل هیچگاه از فعالیت های خود در خانه نمی گفتند ،که مه بعدا آنها را از دوستانشان شنیدیم.

شهیدعلی احمدی همچون مولایش علی(ع) مظلوم بود ، هیچگاه از رنج و سختی و زیادی کار و مشکلات ، شکایت نمی کرد و می گفتند اگرانسان مشکلاتش را برای دیگران بفهماند از چشم مردم می افتد.

شهید همیشه تبسمی در لبانش بود و نمونه بارز صابرین بودند ، از لحاظ عبادی یک عابد به تمام معنا بودند و همیشه یاد خدا آرامشگر قلبشان بود ، وی علاوه برنمازهای یومیه ، نمازقضا به جا می آوردند و همچنین علاوه برروزه های ماه مبارک رمضان ، درایام دیگر هم روزه مستحبی می گرفتند. و با این همه عبادت که خودشان کرده بودند ، تازه در وصیت نامه شان خواستند که یکسال نماز و روزه برایشان بخریم.

دربیشتر شبها آنگاه که همه آرام خفته بودند و به هیچ چیز نمی اندیشیدند ، خواب شیرین را رها می کردند و سراز بستر گرم بلند کرده و دردل شهب ها با معبود بی نیاز به رازو نیاز برمی خواستند و نماز شب می خواندند ، اشک از دیدگانشان می ریخت ، همچون کسانی که عزیزی را گم کرده اند. با بلندکردن دستها به طرف آسمان دعا می خواندند و درآن شبها که درهای رحمت الهی بازبود طلب شهادت می کردند، که خداوند آن را برایش اجابت فرمود. برای نمازشب خواندن آنقدرآرام و بی صدا برمی خواستند و وضو می ساختند و نمازمی خواندند که اگرکسی ازقبل بیدارنبود متوجه نمی شد.

شهیداز لحاظ صرفه جوئی ، نمونه واقعی و الگوئی برای این کارها بودند ، هیچگاه دوست نمی داشتند بیش ازنیاز واقعی چیزی داشته باشند. کم غذا می خوردند و هروقت هم علت پرسیده می شد ، جواب می دادند، امیرالمؤمنین (ع) فرمودند(صلاح البدن الحمیه).

شهید علی احمدی به مطالعه علاقه مند بودند و کتب دینی زیادی ازجمله کتابهای استاد شهید مطهری را مطالعه می نمودند. و همچنین قرآن را همیشه می خواندند و ختم می کردند. علاقه زیادی به پیشرفت کشورمان داشتند و همیشه می گفتند: چراباید ازغیرمسلمانها عقب باشیم ، درحالی که یک مکتبی غنی داریم، ماباید بهترین مردم در روی زمین باشیم و بیشترین ابتکارات باید از ما باشد. چون بهترین دین درنزد ماست.

چون پدرشان پیربود و توانائی کارنداشتند ،حدود دوسال بود که تمام کارهای پدرشان یعنی کشاورزی را خودشان انجام می دادند و عصای پیری پدرشان شده بودند. ازوقتی که هوا گرم می شد و کارهای کشاورزی شروع می شد، یعنی ازاوایل بهار ، هم درس می خواندند ، و هم کشاورزی می کردند. و درمواقع نیاز هم به بسیج جهت کمک و ادا تکلیف می رفتند. در ورزش جودو هم شرکت می نمودند. که بعضی مواقع قسمتی ازشب را در بسیج بودند و قسمتی را هم جهت آبیاری به صحرا می رفتند و صبح هم درکلاس درس حاضر می شدند. و با این حال خستگی هایشان را نمی گذاشتند کسی بداند.

شهیدحساسیت عجیبی در مسائل و احکام اسلام داشتند بطوری که هم خود موازین شرعی را رعایت می نمودند و هم از دیگراعضای خانواده می خواستند که رعایت کنند . از نظر خصوصیات اخلاقی ، خوش اخلاق و خوش برخورد بودند. تمام خانواده و فامیل از او راضی بودند، رفتارش طوری نبود که انسان را ناراحت کند . با این سن کم تجربه های زیادی اندوخته بودند. هرروز که می گذشت ، می خواستند چیزهای تازه تری را بیاموزند . تا بتوانند خدمت بیشتری انجام دهند. معمولاً کم گوی و گزیده گوی بودند.

هیچگاه با بیهوده گوئی وقت خود و دیگران را تلف نمی کردند و تمام حرف ها و کارهایشان حساب شده و با تدبیر همراه بود.گاهی رفتاری از او سرمی زد که برای ما بسیار شیرین بود ، و بعداز مدتی به آیه قرآن یا حدیثی برمی خوردم که متوجه می شدم آن رفتار یا حرف (علی) سرچشمه گرفته از آن آیه یا حدیث بوده. که واقعاً تعجب می کردم .

خلاصه عمری کم (17سال) اما سراسر درسهای آموزنده داشتند.

با فرمان امام خمینی (ره) بربسیج عموم مردم و تشکیل واحد بسیج در شهر بن باعلاقه و شوق فراوان به وارد مکتب بسیح شدند. و تاموقع رسیدن به لقاءحق، یک بسیجی تمام عیار بودند ، وقتی قصد جبهه کردند به علت سن کم موافقت نمی کردند ، لذا شناسنامه خود را بزرگ کرده بودند و به جبهه های نورعلیه ظلمت شتافتند.

در تاریخ سی ام آبان ماه 1363 خود را برای تحولی جدی تر آماده کردند و در عملیات بدر خط شکن بودند که روی هم رفته چهارماه در جبهه حضورداشتند و در تاریخ یکم فروردین ماه 1364 از جبهه بازگشتند .

و دوباره وقتی دانش آموز سال سوم تجربی بودند، در تاریخ هشتم آذرماه 1364 با کاروان راهیان کربلا عازم جبهه شدند و در روز سه شنبه بیست و نهم بهمن ماه 1364 رأس ساعت 10 صبح با اصابت ترکش به پشت سر و ناحیه پهلو شربت گوارای شهادت را نوشیدند و در این سال با مدرک شهادت در سن 17 سالگی فارغ التحصیل مدرسه ایثار شدند،که آرزوی نهائی ایشان بود.و خودشان در وصیت نامه نوشته بودند ، من اینک به دیدار کسی می روم که سالها در فراغش سوخته ام و ساخته ام.

او خون پاکش را اهدا کرد و از همه چیز گذشت . چشم از دنیا فروبست ، تا ما بمانیم ، تا اسلام بماند، و در جامعه اسلامی احکام قرآن پیاده شود. او امر امامش را لبیک گفت و اینک ما مانده ایم و دنیایی از حرف ، تا اینکه چگونه ازعهده وظیفه ای که داریم برآئیم . (والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته) (خانواده شهید)

 


وصیت نامه شهید علی احمدی بنی

«بسمه تعالی»

(ان الله مع الصابرین) (به درستی که خدا با صبرکنندگان است.)

 

خدایا ، بارالها، معبودا ،معشوقا ، مولایم ، من ناتوان وضعیف دوست دارم ، چشمهایم را دشمن در اوج دردش از حدقه دربستان درآورد. ودستهایم را درتنگه چزابه قطع کند. و پاهایم را در خونین شهر از بدنم جدا سازد. و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند. و سرم را در شلمچه از تن جدانماید. تا دشمنان ببینند ، گرچه دست ها، پاها ، و قلب و سینه و سرم را از من گرفته اند، اما ایمان و هدفم را نتوانسته اند از من بگیرند ، نتوانسته اند عشق به الله و معشوقم وجه مطلق جهان هستی، عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام را ازمن بگیرند.


بادرود وسلام بریگانه نجات بخش جهان هستی و برحامی مستضعفان و امید مجروحان و درود و سلام برتمامی شهیدان راه حق و آزادی و جانبازان و مفقودین و اسراء اسلام.

پدرم، تو برایم زحمت بسیار کشیدی به توعلاقمندم باتمام احساسِ فرزندی که نسبت به پدرش دارد به تو عشق می ورزم.

پدرم اگرچه نتوانستم زحمت ها و تلاش های  تو را جبران کنم ، ولی پدرم افتخارکن که ابراهیم وار اسماعیلت را به قربانگاه فرستادی ، و بدان که فرزندت همان راهی را رفت که تو می خواستی .پدرم مراببخش که فرزند خوبی برایت نبودم.

و اما تو مادرم تو باید چون زینب کبری(س) ر شید و بردبارباشی و چون کوه استوار، مادرم توباید پیام رسان خون شهداباشی و گوش به فرمان رهبرانقلاب و به انتظار مهدی (عج) آل محمد(ص) بنشینی و دل و جانت را تسکین بخشی. مادرم آرزویم بود که راضیت نگه دارم، ازمن رضایت داشته باش ، و دعایم کن که بی نهایت به دعایت نیازمندم.

برادرم، درراه خدا موثر و مفید باش و مجری کارهای مؤثر و مفید. آنگاه است که برلبانت لبخند پیروزی نقش می بندد. و جوشش یک زندگی ابدی و جاودانگی برایت نمایان می شود. ای برادرم باید مرا ببخشی اگرنتوانستم حق برادری را به جا آورم، از تو طلب حلالیت می کنم.

خواهرانم ، فرزندانتان را چون فرزندان فاطمه (س) پرورش دهید و فرزندانی بار آورید که برای فردای جامعه مفید باشند و زینب وار باشد و پدر و مادر را تسلی دهید. اجرتان با خدا ازهمگی طلب حلالیت می کنم. خیلی مرا ببخشید و برایم دعا کنید.چرا که سخت به دعاهای شما نیازمندم. طلب آمرزش برای من روسیاه بکنید،

همه بدانند که راه سعادت در اطاعت از امام است و بس. اگرراضی هستید، یک ماه روزه برایم به جا آورید، و یکسال نمازبرایم بخوانید. و اگرکسی از من طلبی داشت بدهید.

دیگرعرضی ندارم ، خداحافظ

 

 

 

 


 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۳
جعفر نادری بنی

احمدی

نظرات  (۱)

۲۷ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۵۳ سکینه احمدی

باتشکر از کسانیکه مطلب پیرامون شهید عزیز علی احمدی در سایت گذاشتند

واقعا شهید  علی احمدی انسان خاصی بود اوآسمانی بود وآسمانی شد

دنیا برای اوکه انسان بزرگی بود چون قفسی تنگ بود که پرواز کرد ورفت تا به مولایش بپیوندد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی