شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین میرزائی» ثبت شده است

 

🔸 تنها بانوی رزمنده و جانباز استان چهارمحال و بختیاری

 

نام : حاجیه خانم نازبیگم حسین میرزایی بنی
نام پدر: علی جان
تاریخ تولد : ۱۳۰۴/۰۲/۱۲
محل تولد : بن

 

مرحومه حاجیه نازبیگم حسین میرزایی بنی فرزند علیجان، امدادگر شجاع و جانباز 25 درصد، تنها بانوی رزمنده استان چهارمحال و بختیاری در سال های دفاع مقدس است.

8 سال دفاع مقدس اگر چه روایت مردان شجاعی است که دلیرانه جنگیدند اما حدیث ایثار و استقامت زنان با ایمانی هم هست که در جیهه های نبرد حماسه آفریدند.

شیرزنانی که از صبوری و شهامت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) درس گرفته و دوشادوش رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل، فریاد «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» رهبر خویش را لبیک گفتند و ان شاء الله مشمول «... وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیماً» (سوره مبارکه نساء/ آیه 95) خواهند بود.

همان ها که حدیث ایثار و استقامتشان را نه با قلم و کاغذ، که با جان و دل باید نوشت و سرود .... 

مرحومه حاجیه نازبیگم حسین میرزایی بنی فرزند علیجان، رزمنده شجاع 8 سال دفاع مقدس در تاریخ 2 اردیبهشت ماه 1304 در خانواده ای مذهبی در شهر بن از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد.

وی، از همان کودکی در هر مراسمی که نامی از امام حسین (ع) برده می شد حضور داشت، عشق و علاقه به سرور و سالار شهیدان (ع) در وجودش ریشه دوانده بود.  مرحومه حسین میرزایی در سن هجده سالگی با فردی به نام نصرالله سلیمی از همشهریان خود ازدواج کرد.  او به عنوان بانویی مؤمنه، باتقوا و دلسوز، علاوه بر اهتمام به نماز، قرائت قرآن و تهجد، همواره در پی رسیدگی به امور فقرا و نیازمندان و محل رجوع بانوان و خانواده ها برای حل مشکلات شان بود.

علاوه بر عشق به امام حسین (ع)، عشق به ولی فقیه زمان، امام خمینی (ره) نیز انگیزه ای شد تا این بانوی مؤمنه در تظاهرات، راهپیمایی ها و مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی حضور و نقش فعال و موثری داشته باشد. 

همسر مرحومه حسین میرزایی (مرحوم نصرالله سلیمی) در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و بعد از سه سال رنج بیماری از دنیا رفت و او را که فرزندی هم نداشت، تنها گذاشت.

با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359، این بانوی ایثارگر که سختی های زندگی از او زنی مقاوم و صبور ساخته بود، با جمع آوری کمک های مردمی به پشتیبانی از جبهه ها پرداخت تا اینکه در تاریخ 18 فروردین ماه 1361 به عنوان امدادگر عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل در جنوب کشور شد.

اخلاص و شوق این بانوی ولایتمدار در کمک به رزمندگان در حدی بود که با فروش منزل مسکونی خود، یک دستگاه آمبولانس خرید و برای کمک به مجروحین به جبهه ها فرستاد.

این بانوی رزمنده اگر چه فرزندی نداشت اما رزمندگان و مجروحین در بیمارستان های شوش، اهواز و سوسنگرد و مراکز درمان صحرایی جبهه ها، او را به عنوان مادری دلسوز می شناختند. وجود این بانوی امدادگر آن روزها باعث شده بود تا مجروحین جنگی، طعم داشتن مادری دلسوز را بچشند و در لوای مهر و محبت او به درمان و سلامتی برسند.

این بانوی مقاوم و استوار و مومنه در سال ۱۳۵۹ به عنوان امدادگر عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در سال ۱۳۶۱ در اثر بمباران شیمیایی در حال امداد رسانی به مجروحین از ناحیه سر ، چشم چپ و پهلو به درجه رفیع جانبازی نائل آمد.
این بانوی رزمنده در تاریخ ۱۳۷۵/۰۴/۲۸ در زادگاهش شهر بن دیده از جهان فرو بست.

 

 

✳️ آیا می دانید؟ جانباز سرافراز مرحومه حاجیه خانم نازبیگم حسین میرزائی تنها بانوی رزمنده و جانباز استان چهارمحال بختیاری در دفاع مقدس بود.

✳️ آیا می دانید؟ این شیرزن هشت سال تمام در جبهه ها به عنوان امدادگر به رزمندگان خدمت کرد.

✳️آیا می دانید؟ این رزمنده زن هم با جان و هم با مال خود به جبهه خدمت کرد که تمام دارایی خود و حتی خانه خود را فروخت و با خرید آمبولانس و اهدا آن به جبهه جانانه در این راه قدم گذاشت  و تا آخر ، عمر خود را بعد از اتمام جنگ در خانه سالمندان سپری نمود.

✳️آیا می دانید؟ این بانوی شجاع به افتخار جانبازی 25 درصد نائل آمد.

 

✳️ محمد صادقیان از دیار چناران استان خراسان رضوی یکی از مجروحین و جانبازان دفاع مقدس که زندگی خویش را مدیون این مادر مهربان می داند، می گوید:

« در تاریخ 2/ 10/ 61 مجروح شدم و به بیمارستان جندی شاپور اهواز منتقل و تحت مداوا قرار گرفتم.
در حال بیهوشی و در حالتی مثل خواب و رویا، احساس کردم مادرم کنارم نشسته و با پنبه ای صورت خون آلودم را پاک می کند.
دائم می گفتم: مادر زحمت نکش، خودم صورتم را می شویم.
وقتی به هوش آمدم، خانمی را بالای سرم دیدم که اشک می ریخت و دعا می خواند و صورتم را پاک می کرد،
احساس کردم مادرم کنارم نشسته.
پرسیدم: خانم! شما کی هستی؟
اینجا چه کار می کنی؟
من خواب دیدم مادر خودم صورتم را تمیز می کند، شما دارید زحمت می کشید؟
گفت: من هم مادر توام. من فرزندی ندارم مرا به مادری قبول کن.
من هم گفتم: شما مادر من باش. من نوکری شما را می کنم.
بعداً متوجه شدم ایشان تمام وقت، زندگی و پول خود را صرف جبهه های جنگ کرده است و حتی بعد از جنگ هم به ایشان سر می زدم. »

🌹 این مادر مهربان کسی نبود جز نازبیگم حسین میرزائی بنی امدادگر جبهه  در هشت سال دفاع مقدس

 

✳️ روح‌الله حسین میرزائی از بستگان مرحوم  حاجیه خانم نازبیگم حسین میرزائی به خاطر می‌آورد:

«با وجود وضعیت جسمانی نازبیگم، جلسات روضه و دعای ماه محرم هم‌چنان ادامه داشت. حتی گاهی مرا به منزل دعوت می‌کرد تا برایش روضه‌ امام حسین (ع) بخوانم. هر وقت مادر و پدرم به منزل حاج خانم می‌رفتند، پیغام می‌داد:
-به روح‌الله بگویید بیاید روضه‌ امام حسین (ع) را بخواند.
وقتی روضه را شروع می‌کردم به حدی گریه می‌کرد که خودم هم شروع میکردم به گریه کردن.»
این عشق و ارادت به امام حسین (ع) تا پایان زندگی زبان‌زد همه بود.

تا این‌که در بیستم تیر سال 1375 نازبیگم از بین‌مان رفت تا همه را در غم از دست دادن مادر فرو ببرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۹ ، ۱۱:۲۰
جعفر نادری بنی


زندگی نامه دانشجوی شهید محمود حسین میرزائی بنی

 

شهید محمود حسین میرزائی بنی فرزند خسرو ، در سال 1343 در شهر بن درخانواده ای مذهبی متولد شد.و زندگی سراسرتلاش و عزت خویش را درسایه ی پدری مخلص و مادری دلسوخته شروع کرد.

او نهال طیبه ای بودکه با رشد خویش نوید ایمان و عشق و آگاهی می داد. اودرخانواده ای متولدشد که همه ی همت شان مصروف براین بود که پرندگان مهاجری پرورش دهند که اسماعیل گونه ، مهیای ذبح در راه مقدس اسلام و آرمان های الهی باشند.

شهیدمحمود درسال 1362 ، با پذیرفته شدن در کنکور ، برای ادامه تحصیلاتی به مرکز تربیت معلم یزد رهسپار شد. و به مدت یکسال و نیم در آنجا به تحصیل مشغول شد. ولی از آن جا که محمود عاشق اسلام و قرآن بود و عاشقان را با عمل کار است نه حرف ، پا در میدان عمل نهاد و در بیست و دوم بهمن ماه 1363 به همراه تیپ الغدیر یزد ، عازم منطقه ی عملیاتی بدر شد. و پا به خاک مقدسی گذاشت که جای جای آن با خون عزیزانی که سالها درمدرسه، کوچه و مسجد ، هم صحبت و یاربودند گلگون شده بود.

 و نهایتاً این عاشق مخلص در اثر اصابت ترکش خمپاره در آخرین ساعات سال 1363 ، درحالی که چند ساعتی بیشتر به تحویل سال نو نمانده بود ، در منطقه ی هورالهویزه در «عملیات بدر» ، سر به سجده نهاد و به سوی عرش برای دیداردوست شتافت.


وصیت نامه شهید محمود حسین میرزائی بنی


از خانواده و تمامی فامیل و کلیه ملت ایران عاجزانه تقاضامندم که یارو یاور صمیمی رهبربوده و از رزمندگان عزیز اسلام جانانه حمایت کنند، تا این که هم دردنیا و هم درآخرت از رحمت الهی برخوردار باشند.

 




************************


اشعارسروده شده توسط شهید محمود حسین میرزائی





***********











۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۴
جعفر نادری بنی



زندگی نامه شهیدمنصورحسین میرزائی بنی


شهیدمنصورحسین میرزائی بنی فرزند محمدحسن درهفتم مهرماه 1346 در شهربن چشم به جهان گشود.و در زیر سایه پدر و مادری مهربان رشد نمود. منصور تحصیلات ابتدائی اش را درسن شش سالگی شروع نمود. اوکه عاشق آموختن علم بود درکنار کارکشاورزی ، تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد.

 منصوراز جمله سروقامتانی بود که می شد درسایه سارش به خدارسید.چرا که خود عاشق خدا بود و دائم به یاداو. در صحنه های انقلاب حضورفعالانه داشت و درتظاهرات شرکت می کرد. تا این که در 12 بهمن ماه 1357 به آرزوی دیرینه اش که بازگشت امام (ره) و سلامتی ایشان بود رسید. وقتی بسیج، این مدرسه عشق الهی تشکیل شد در این مدرسه ثبت نام کرد و نگهبان شبانه این مدرسه شد.

او درسال 1363 پس ازگذراندن دوره ی آموزشی عازم جبهه ها شد. او ابتدا در اهواز، کویرتشنه جبهه را با حضور بارانی خود سیراب نمود. ولی پس از یک ماه به اصفهان منتقل شد و در پادگان غدیر اصفهان به آموزش شنا مشغول شد ، تا بتواند در دریای عشق و سیرالی الله شناگری ماهرشود.

آنگاه مجددا پابه عرصه جبهه و جنگ گذاشت و بعداز دو ماه مبارزه با شرکت در عملیات بدر در تاریخ بیست و یک اسفند ماه 1363 در جزیره مجنون به آسمان ها پرواز کرد.



وصیت نامه شهیدمنصورحسین میرزائی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)


  به نام الله پاسدارحرمت خون شهیدان و بادرود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و نائب برحقش امام خمینی ، و بادرود و سلام برهمه شهیدان صدراسلام تاکنون و بادرود و سلام به همه خانواده های شهدا ، جانبازان ، اسراء ، مفقودین جنگ تحمیلی .

و بادرود و سلام فراوان به ملت شهیدپرورایران . و درود و سلام فراوان به همه خدمتگزاران به جمهوری اسلامی ایران.

و بادرود و سلام فراوان به پدران و مادران مسلمان که فرزندان خود را در راه حفظ اسلام فداکردند و با خون فرزندانشان اسلام را سرافراز نمودند .

بایاد خدا وصیت نامه خودم را آغاز می کنم.

پیامی که من به تمامی برادران و خواهران و تمامی روحانیت و بسیجیان و کسانی که در راه اسلام کارمی کنند و امت حزب الله این است که غیراز اسلام راه دیگری را انتخاب نکنند و فقط به کتاب آسمانی یعنی قرآن تکیه کنید و خواندن قرآن را فراموش نکنید. و همیشه امام رادعا کنید. که آیه قرآن می فرماید:«فمن تبع غیرالاسلام دنیا فلن الفیل منه فی الاخره» یعنی اگرکسی غیرازاسلام راهی و یاروشی را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و درآخرت از زیان کاران است.

و پیام من به امت شهیدپرور ایران این است که ازهیچ قدرتی هراس نداشته باشند و ازخدا بترسند و همیشه خدارا عبادت کنند و عبادت خودشان را به خاطر خدا بکنند ،که خدا شایسته عبادت است.

آری! برادران ، خدا وعده داده که تمام مردم را روز قیامت محشور می کند و به اعمال آنها رسیدگی می کند ،خوشا به حال کسی که با اعمال نیک و شایسته محشورشود.

پدرو مادر عزیزم اگرشهادت نصیب من شد ، درحالی که من گنهکار لیاقت آن راندارم ، ولی اگرخدا نصیب من کرد ، و درراه او به شهادت رسیدم ناراحت نشوید،و مرا حلال کنید. چرا که حسین فاطمه خودش را درراه اسلام فدا کرد .آری ! پدر و مادرعزیز اگرمن شهید شدم نگران من نباشید چون که من راه خودم را انتخاب کرده ام و خدا فرموده کسی که در راه خدا شهید شد به لقاءالله رسیده است.

آری! برادرانم و خواهرانم ، اگرمن شهیدشدم برای من گریه نکنید و ناراحت نباشید و مرا حلال کنید.

مادرعزیزم دلم شورمی زند و ملاقات خدا را می خواهد و من فکر می کنم که شما را روز قیامت ملاقات کنم. و برای من ناراحت نباشید چون که من از علی اکبر و علی اصغز و قاسم عزیزتر نیستم ،‌که خدا درقرآن می فرماید:«کل نفس ذائقه الموت» یعنی هرکسی طعم مرگ را خواهد چشید پس چه بهترکه آن مرگ شهادت در راه خدا باشد.

پدرو مادرم صبر را پیشه خودکنید که خدا می فرماید :«ان الله مع الصابرین» و به خدا توکل کنید که از نظر مادی و معنوی دارای فوزعظیم است.

آری! برادران و خواهران ، یک پیام به عنوان یک برادر و کوچکتر به شما می دهم و آن این است که امام را تنها نگذارید ، و نگذارید اسلام به دست گروهک های ضدانقلاب بیفتد و از بین برود و پیام من به همکلاسی ها ی خودم این است که تا آنجائی که می توانید درس بخوانید و درآینده خدمتی به اسلام کنید.

پدر و مادر عزیزم برای من ناراحت نباشید و نگوئید که فرزندما مظلوم بود و شهید شد باید به این سعادت بزرگ افتخار کنید و اگر از من بدی دیده اید مرا ببخشید و مرا به بزرگواری خودتان حلالم کنید. و اگرشهید شدم لباس سیاه برتن نپوشید و برای تمام اقوام و خویشان سلام می رسانم و بازهم می گویم برای من ناراحت نباشید.


مراعشق حسین دیوانه کرده

                        دلم را خالی از بیگانه کرده

دل عشق حسین در راه چوگنجست

                          که هرجاگوشه ای دیوانه کرده

 

 


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۸
جعفر نادری بنی

 

 

 

زندگی نامه طلبه شهید جعفر حسین میرزایی بنی

 

شهید جعفر حسین میرزایی بنی فرزند فضل الله درسال 1343 عطر نگاهش درخانواده ای مذهبی پیچید. او ازهمان ابتدا عاشق علم بود ، بعداز اتمام تحصیلات ابتدائی خود در شهر بن ، دوره متوسطه را در شهرکرد به پایان رساند.

او با راستی پیمان بسته بود و از پستی نفرت داشت. جعفربا شرکت درمراسم های مذهبی ، سیاسی و صحنه های انقلاب به ندای رهبر و مرشدش لبیک گفت. او عاشق امام بود . آیینه ی بی غباری که با اخلاص خویش ، الگو و سرمشق همرزمانش شده بود.

شهیدجعفر حسین میرزایی نقش فعالی در کمیته ی فرهنگی جهاد سازندگی داشت.او که عصای اخلاص به دست داشت، از غیرخدا بریده و به حق روی آورده بود.اهل تفکر بود.دائم ذکرخدا برلب داشت. چرا که معتقد به «الابذکرالله تطمئن القلوب » بود.

او که درتعلم، پرخروش بود برای اتصال به دریای حقیقت ، روانه حوزه ی علمیه نجف آباد شد و پس از دو سال تحصیل در آن مرکز، وارد حوزه ی علمیه قم گردید.

در حین تحصیل چندین بار عازم جبهه های جنگ شد. او که برای آخرین بار در سال 1362 ، پا به عرصه جبهه و جنگ گذاشت، در عملیات والفجر دو شرکت نمود.

این طلبه ی نمونه ، در این عملیات اعضاء و جوارحش را بوسه گاه تیرهای دشمن قرارداد. او که به قول همرزمانش تا آخرین نفس ندای «السلام علیک یا اباعبدالله» را تکرار می کرد به مولایش حسین(ع) اقتدا کرد تا به حق برسد. اما نمی دانم کدام خاک بود که به استخوان های تکه تکه اش بوسه زد و غربتش ،آسمان را به گریه انداخت و مظلومیتش زمین را پریشان ساخت.

شهیدپس ازچندین سال گمنامی و بی نشانی ، مظلومانه پیکرپاکش به زادگاهش بازگشت و برروی شانه ها تشییع شد. او را ملائک آسمان و شهیدان شهرمان بدرقه کردند.

 

فرازی از وصیت نامه شهید جعفر حسین میرزایی بنی

 

ای برادران حزب اللهی ! به یاد خدا باشید و همه کارهایتان برای رضای خدا باشد و با همدیگر همکاری کنید وهمیشه با برخورد اسلامی مردم را به حق دعوت کنید.

و رهبر و خانواده شهدا را تنها نگذارید.رسول اکرم(ص) فرمودند:«ومن ارضاهم فقد ارضائی و من استخطهم فقداستخطنی» هرکس آنها (خانواده شهدا) را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هرکس آن ها را به خشم آرد مرا غضبناک نموده است.

صبرو استقامت داشته باشید که پیروزی نهایی از آن اسلام است.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۳
جعفر نادری بنی