شهید مهرعلی اکبری بنی
زندگی نامه شهیدمهرعلی اکبری بنی
شهیدمهرعلی اکبری بنی فرزند یحیی، در سال 1345 در شهر بن به دنیا آمد. و زندگی خویش را در دامان پدر و مادری مهربان آغاز کرد و تا رسیدن به مرحله ودرجه والای شهادت رشد کرد.
او نماز را ازهمان سنین کودکی به پا داشت و تقویت روح خویش را با شرکت درمجالس مذهبی و حضور درکلاس های قرآن آغاز کرد. و این زمینه ای بود برای رسیدن او به درجه ی والای انسانیت.
شهیدمهرعلی
اکبری درسال 1364 به خدمت مقدس سربازی قدم نهاد تا دین خویش را به وطن ادا کرده
باشد. وی در طول خدمت سربازی در لشگر27 سنندج در خط مقدم، شرکت کرد.
و سرانجام درعملیات «بیت المقدس پنج» که درتاریخ بیست و یکم فروردین ماه 1367 به مرحله اجرا درآمد ، به درجه ی عظیم شهادت نایل گشت.
اماخاک جنوب او را چهارسال درسینه خود نگه داشت،و حضورش را درلحظه لحظه های زمانش، درغوغای هرصبح و شامش،درسکوت نسیم اش ، و دراوج گرفتن کبوترانش می دید تا اینکه درسال 1370 ،بردوش مردمان شهرش به مهیمانی شهیدان درگلزارشهدای شهربن رسید.
وصیت نامه شهیدمهرعلی اکبری بنی
بسم
الله الرحمن الرحیم (انالله
وانا الیه راجعون) سپاس
خدای را که به من توفیق داد تا در جبهه حق علیه باطل و در جمع رزمندگان اسلام حضور
داشته باشم. ودرس چگونه زیستن و چگونه مردن را از آنها بیاموزم. حال
اینکه عملیات نزدیک می باشد ، لازم دانسته ام چند کلمه ای را به عنوان راز دل و
برحسب وظیفه و طلب حلالیت روی کاغذ بیاورم تا اینکه اگرخداوند توفیق شهادت داد ،
مطالبی را خدمت عزیزان گفته باشم ، ولی نمی دانم از کجا شروع کنم و خدمت عزیزان چه
بنویسم. من
مدتی است در این فکر بوده و هستم که چطور انسان را ، دنیا مشغول خود کرده و باعث
شده که انسان آخرت را فراموش نموده و بیشتر برای دنیا ،کار و تلاش کند، کما اینکه
دنیا فانی شدنی است و زندگی ابدی در جهان دیگری می باشد. و عاقبت هم باید از این
جهان دست کشید و به جهان دیگری رفت. من
قبلاً چنین مطالبی به ذهنم نمی رسید از آن موقعی که در سنگر جهاد و شهادت و در جمع
رزمندگان قرارگرفته ام و هر روز شاهد به شهادت رسیدن بهترین عزیزانی که به ندای
امام حسین(ع) لبیک می گویند و بی قرار به رکاب نور پای می نهند و از علائق دنیوی
دل کنده و در پی وصال معشوق به جوار رحمت حق می پیوندند. وقتی
که می بینم ، اینچنین بهترین عزیزان به شهادت می رسند و رسالت سنگین را بردوش ما
می گذارند، من غصه می خورم و ناراحتی هایم خیلی زیاد می شود، که مبادا دنیای خاکی
ما را مشغول خود کند و در مردابی از غفلت گرفتار آئیم. و با کوله باری از گناه در
رختخواب بمیریم. آری
خداوند انسان را روزی به دنیا آورده و روزی هم از این دنیا خواهد برد، و این دنیا
فقط محل امتحان الهی است ، که اگر انسان عبادت خدارا نکند و به دستورات اسلام عمل
نکند و رشد معنوی نداشته باشد، هیچوقت از این امتحان سربلند و سرافراز بیرون نمی
آید. آری
عزیزان من، باید روزی از این دنیا برویم و چه بهتر من در راه اسلام و به دست
دشمنان اسلام شهید شوم و شاید با ریخته شدن خونم توانسته باشم به اسلام خدمتی
بکنم. چون اسلام خون می خواهد و این ماها هستیم که باید با خون خود درخت تنومند
اسلام را آبیاری کنیم. وصیت این
حقیر به تمامی امت حزب الله این است که تقوا را پیشه خود قرارداده و همیشه و درهمه
حال پیرو راستین حضرت امام خمینی باشید و به عهد و پیمانی که با امام و شهیدان
بسته اند وفا کنید. من از
یکایک برادران و خواهران طلب عفو و بخشش می کنم و اگر از جانب من اشتباهی سرزده
ببخشید و حلالم کنید. و از خداوند بخواهید که گناهانم را ببخشد و به دعای خیرهمه
شما نیازمندم. ای
مرغ سحر برخیز بانگ اذان است ، شب رفت ، سپیده صبح دهید، یاران همه بیدارند تو درخوابی،
چرا؟ بانگ اذان نمی دهی. خداحافظ
همه شما(25/12/1366)