شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

کاش بودم با شما ، ای شهدای شهر مـن

شهدای شهر بن

این وبگاه جهت معرفی شهدای شهر بن در استان چهارمحال و بختیاری طراحی شده است.
امیدواریم مورد رضایت شهدا قرار بگیرد.

خانواده های شهدا می توانند مطالب و عکس های شهدای خود را جهت درج در این وبگاه از طریق آدرس :
(شهر بن - خیابان ملت ، کافی نت شهر بن - شهر من ) به دست ما برسانند.

یا در صورت توان به این آیدی در تلگرام ben_man@ بفرستند.


کاربران می توانند اطلاعات شهید موردنظر را در قسمت راست وب در بخش طبقه بندی موضوعی و نام خانوادگی شهید مورد نظر جستجو نمایند.

اگراطلاعات جدیدی از یک شهید به دست ما برسد پست مربوط به آن شهید به روزرسانی می شود و در صفحه اصلی قرارمی گیرد.

آدرس کانال شهر بن در روبیکا و تلگرام beneman@

آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۹، ۱۵:۰۱ - امیرحسین احمدی
    👍👍💗
نویسندگان



زندگی نامه شهید محمدعلی اکبری بنی


شهید محمدعلی اکبری بنی در سال 1344 در شهربن پای برعرصه ی هستی نهاد و خانواده مذهبی و متدینش را با وجود پاکش نورانیت دوچندان بخشید.

تحصیلات خویش را تا پایان دوره ابتدائی ادامه داد و سپس در یاری رساندن پدر و دستگیری از خانواده اش با پدر همگام شد و با سعی و جدیت تمام مشغول به کار گردید.

آن زمان که جریان های انقلاب درحال رشد بود، شهید محمدعلی نیز به عنوان جوانی هوشیار و آگاه در این میدان ، فعالانه شرکت جست.آن هنگام که به خدمت مقدس سربازی اعزام شد، در نیروی زمینی فعالیت نمود و در مناطق عملیاتی نیز حضور چشمگیری داشت.

ازجمله مناطقی عملیاتی که شهید حضور داشت ، منطقه عملیاتی کردستان ، حاج عمران، گیلان غرب، و پیرانشهر بود.

و فقط پانزده روز با اتمام خدمت سربازیش باقی مانده بود که در تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال 1365 که مصادف با نوزدهم رمضان ، شب ضربت خوردن حضرت علی(ع) بود بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در جبهه پیرانشهر به فیض شهادت نایل گشت.


 وصیت نامه شهید محمدعلی اکبری بنی



بسم الله الرحمن الرحیم

قال علی(علیه السلام):«ان الفضل الجهاد مجاهده الرجل نفسه»(بدرستی که بالاترین جهادها جهاد انسان با نفس اماره است.)


بادرود وسلام فراوان بر مهدی موعود(عج) و درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و سلام برشهیدان به خون غلطان 72 تن کربلا و سلام برشهیدان به خون غلطان تمامی ایران که جان خود را در راه دین اسلام نثار کردند.


و سلام بر رزمندگان اسلام که در جبهه های نور علیه ظلمت می رزمند و جان خود را در راه وطن نثار می کنند راه تان مبارک و اجرتان با خدا.

من در این وصیت نامه به تمام برادران ایران عرض می کنم که ای برادران گرامی سنگرهای برادران خود را در جبهه ها خالی نگذارید.و  انتقام خون برادران خود را از صدامیان زمان که خونخوار مسلمان هستند بگیرید.

ای برادران گرامی شماها هستیدکه باید راه این رزمندگان که جان خود را در راه دین و قرآن و خاک وطن نثار کردند، ادامه دهید.

ای برادران آنها که در راه دین و قرآن و خاک وطن جان خویش را نثار کردند آنها نمرده اند، بلکه زنده هستند و در پیش خدای خود روزی می خورند.

سلام بر تمامی خانواده های شهدا که بهترین جوانان خود را در این راه تقدیم کردند. و سلام بر پدران این جوانان و سلام بر مادران این جوانان که مانند حضرت زهرا(س) چنین فرزندان شجاع و دلیر و پاک را تربیت کردند و در راه اسلام و خاک وطن تقدیم کردند.

سلام برخواهران شهدا که مانند حضرت زینب(س) برادران عزیز خود را در این راه از دست دادند.

و سلام بر برادرانی که عباس وار برادران خود را در این راه یاری کردند. و برادران خودرا تقدیم اسلام نمودند.

خداوند برای تمامی خانواده های شهدا صبر و اجر عنایت کند. و پدر و مادر و خواهر و برادر این شهدای گرامی اسلام هرچه زودتر به کنار قبرشش گوشه اباعبدالله(ع) در کربلا بروند و به جای این جوانان که جان خود را نثار کردند زیارت کنند.ان شاالله . والسلام







۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۱
جعفر نادری بنی

 

 

 

نام: جواد

نام خانوادگى: درعلى‌بنى

نام پدر: محمود

تاریخ تولد: 1345/03/14

تاریخ شهادت:1363/10/23

محل شهادت : مهاباد

گلزار شهدا : شیراز

 

وصیت نامه شهید جواد درعلی بنی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 این وصیت نامه ها انسان را مى لرزاند و بیدار مى کند (امام خمینى)

«الذین آمنوا وهاجروا وجاهدوا فى سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجه عندالله واولئک هم الفائزون »(توبه آیه 20).

آنانکه ایمان آوردند وهجرت کردند ودرراه خدا با اموال وجانها ى خویش جهاد کردند مقامشان نزد خداوند بلند است وآنان رستگارند .

 

«ماى قطره احب الى الله عزوجل من قطره دم فى سبیل  الله». هیچ چیز نزدپروردگار ازقطره خونى که درراه خدا ریخته شود عزیز ترنیست.( امام سجاد (ع ) وسایل الشیعه ج 11 ص 8)

 

« ان الجهاد باب من ابواب الجنه وفتحه الله الخاصه اولیایه وهو لباس التقوى ودرع الله الحصنه وجنته الوثیته» .جهاد درى است ازدرهاى بهشت که خداوند آن را فقط به روى سرسپردگان خود خواهد گشود وجهاد لباس تقوا وزره محکم خدایى وسپرمطمئن الهى است «امام على (ع)»

 

بنام خداوند بخشنده و مهربان

 بنام خدا ، بنام خدا که من عاشقم واو معشوق . بنام او که من مرید و او مراد من ، بنام خدا که من مخلوقم و اوخالق من ،

خدایا هزار شکرت وبیکران سپاست مى کنم که مرا ازایثارگران مکتبى قراردادى که آموزگارش حسین (ع) سرور شهیدان معلم شهادت وایثاراست.

(هرکه وقت مرگ وصیت خوب وکامل نکند درمروت او نقصان است و به شفاعت نایل نشود) (نبى اکرم(ص))

اول درکمال تواضع وفروتنى آفریدگارى را ستایش مى کنم که نظام عالم بفرمان اوست و با احترام درود مى فرستم به پیامبرانى که شناساندند و دین اسلام را به ما آموختند که پیکار باکافران درى است از درهاى بهشت که پروردگار آن را به روى سرسپردگان خود خواهد گشود.

 وبا سلام ودرود به امام امت که همچون کوهى دربرابر ناملایمات زندگى صبوراست وبااخلاق ورفتار پیامبرگونه اش مردم را به راه راست هدایت مى کند.

 امام خمینى نورى است که برجامعه ماتابیده شده نورى که پرده هاى ظلمت و شرک را کنارزده وجوانان مارا آگاه کرده است.

 اى مردم درامام دقیق شوید تا عظمت اورا بهتربیابید به جان خود سوگند که دست ازستیز با کسانی که روى ازکردگار برگردانند و پا درلجن زار گمراهى نهاده برندارم وبرجان هیچ سستى نیاورم .

وشما اى دلباختگان به خدا ازبیم گمراهى پیوسته نگران باشید ودرهرحال رو به سوى خدا آورید پا درمحراب پرفروغ هدایتش بگذارید، با همه جان بپاخیزید و مدافع راه راستین باشید به هنگام خوشى وکامرانى درکارنیک کوشا باشید. همانطورى که هررنج وسختى ، سخت درتلاش خواهیدبود .

خدایا! پروردگارا، من آن چند ماهى راکه به جبهه رفتم این دنیارا سه طلاقه کردم این بار با خالصى وپاکى بسویت پرگشوده ام .

خدایا این حقیر را ناامید مکن حقیرى که احتیاج به لطف وکرمت دارد .خدایا تو خود شاهد وگواهى که تنها به خاطر رضاى تو به جبهه آمدم تنها بخاطر تو مشکلات را برخود هموار کردم و مى کنم وهیچ سستى به جان نیاورم تا اینکه دین بحق محمد ى (ص) پیروزشود برکافران ستمگران.

 اى برادران مرگ ملازم وهمراه بنى آدم است یعنى به هرحال مرگ است چه بهترکه انسان ازعمرش بهره ببرد و مرگش درراه خدا باشد چنانچه گردن بند زینت زن جوان است مرگ درراه خدا هم زینب مرد مؤمن است .

اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیرى کنید که فردا درمحضر خدا نمى توانید جواب زینب(س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود .

مردم استغفار و دعا را ازیاد نبرید که بهترین درمانها براى تسکین درد هاست وهمیشه بیادخدا باشید ودرراه او قدم بردارید وهرگز نگذارید که دشمنان بین شما وروحانیون تفرقه بیندازند. وبه گفته رسول خدا (ص) همیشه دردنیا مسافروار زندگى کنید .

واى جوانان بیدار باشید که فرصتى مغتنم ومهلتى معین است تا براى جاودانگى توشه برگیرید به خاطر استوارى و برپابودن دین باید رفت باید جان داد و نه بخاطر دنیا ، دنیا پست ترازآن است که بخاطر آن جان بدهید.

 مؤمنین به خدا ودوستداران حق درراه حق باید ازجان ومال دریغ نورزند زیرا هرآینه خداوند خریدار جانها ومالهایشان است ودربرابرش بهشت جاودان را به آنان عنایت مى فرماید بنابراین درراه حق مى جنگم ومى کشم تا کشته شوم این وعده حق خداست.

 و ما در اینجا ،درجبهه حق علیه باطل مى بینیم که جوانان چگونه مانند سپاهیان امام حسین (ع) زره رخنه ناپذیر و سپرپولادین ایمان را برتن کرده وپیش مى روند وبرتمام مشکلات بیارى امام زمان (عج) چیره مى شوند .

بهترین اعمال نماز در وقت و نیکى به پدرومادر و جهاد درراه خداى عزوجل است (امام صادق(ع) )

 آنانکه درهنگام جنگ سستى مى ورزند وبهانه مى جویند سرنوشتى اندوهبار وتلخ براى خود برگزیده اند.(امام على(ع) )

سخنانى با خانواده عزیزم :

خانواده عزیزم وقتى خبرشهادت این حقیر را شنیدید و ناراحتى ازدست دادن فرزند برشما مسلط گردید، گریه نکنید وتنها به یاد امامان معصوم(ع) ،امام حسین(ع) ودیگرامامان گریه کنید که چگونه بعداز متحمل شدن شکنجه ها به شهادت رسیدند.

 من خود معترفم که درطول زندگى فرزند شایسته اى نبوده وچه زحمت هاى که براى شما بوجود آوردم وشما همیشه سعى براى رفع مشکلاتم مى نمودید وسعى مى نمودید که این امانت به گناه آلوده نشود اگر لکه سیاهى دردل این حقیر بوجودآمد ازخودم بود.

 مادرم این امانت را بخوبى به صاحبش بازگرداندى .خداوندا از درگاهت طلب بخشش مى کنم. خانواده عزیزمن را ببخشید که خداوند انسانهاى بخشنده را دوست دارد  ودرغیر این صورت به عذابى دردناک وابدى گرفتار خواهم شد .

«طاعه الله طاعه الوالد ومعصیه الله معصیه الوالد».اطاعت والدین اطاعت از خداست ونافرمانى والدین نافرمانى ازخداست ( حضرت محمد (ص))

پس اى خواهرانم وبرادران شما مثل من نباشید وازگفته هاى آنها پیروى کنید ونکند که قلب والدین را بشکنید وشما را قسم مى دهم که مبادا پدر ومادر از دستتان ناراحت شوند.

 واى پدرومادرم شما از براى من ازکل خویشان وهمسایگان طلب بخشش کنید مخصوصا همسایگان که پیغمبر(ص) مى گوید« اوصیکم بالجاد» شما را درباره همسایگانتان سفارش مى کنم. پس اى همسایگان شما نیز مرا ببخشید که خداوند انسانهاى بخشنده را دوست دارد .

واى پدرم من شهید شدم اما توشهید دادى وتو اى مادرعزیزم من شهید شدم اما توشهید پرورى. براستى تودین خود را به اسلام اداکردى ، ای کاش می شد من دوباره زنده شوم تا بتوانم دوباره شهید شوم.

 واى خانواده عزیز الان که لحظاتى به پایان عمرم باقى نمانده شما را وصیت مى‌کنم که همچون پروانه دورامام بچرخید ومبادا که اوراتنها بگذارید امامى که به ما روشنى را نشان داد. امامى که به ما آموخت درس زندگى وشهادت را . لحظه هاى آخر عمرم کلماتى به نظرم مى آید که برایتان می‌نویسم،      

  مادرم وقت عروسیم شده           عشقم به عروسیم زیادشده

  بیا اى عروس زیبایم                   که صبرم دیگه تمام شده

  مادرم بهترازاین چى مى شه       عروسم مرگ وحجله ام گوراست

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۱
جعفر نادری بنی



شهید یوسف آقابابایی بنی

نام پدر: رجبعلی

تاریخ تولد: 1345/6/7

محل تولد:بن

وضعیت تاهل :مجرد

مسئولیت شهید در جبهه :رزمنده

یگان اعزامی :بسیج

تاریخ شهادت : 1362/12/7

کیفیت شهادت:-----

محل شهادت:جزیره مجنون

محل مزار :گلستان شهدا بن

عملیات منجر به شهادت:------


زندگی نامه شهید یوسف آقابابائی بنی


شهید یوسف آقابابائی بنی فرزند رجبعلی ، درسال 1345 در شهربن به دنیا آمد.

پدر بزرگوارش سه ماه قبل از تولد شهید ، دارفانی را وداع گفت.

یوسف زیردستان پرمهر مادرگرامی اش رشد کرد که به دوران نوجوانی رسید در این هنگام درکوره آجرپزی مشغول کار شد، تا خرج معیشت خانواده خویش را تأمین کند.

شهید یوسف آقابابائی در سال 1362 ، مشتاقانه به جبهه های جنگ قدم نهاد تا وظیفه خویش را به عنوان جوان ایرانی به انجام رساند.

وی همواره در گفته هایش از گشودن راه کربلا سخن می گفت ، در مراسم امام حسین(ع) شرکت داشت و از جمله یاران حسین(ع) بود که درراه هدف و دین خویش جان خود را تقدیم اسلام نمود.



فرازی از وصیت نامه شهید یوسف آقابابائی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان ، این شهیدان راستین حق

درود و سلام بر مهدی موعود(عج) و درود و سلام بی پایان بر امام امت و درود و سلام بر امت ایران.

پس از عرض سلام، من ازشما مادر مهربان و همشیره های گرامی خواهش می کنم که اگر از کودکی تاکنون حرف ناراحت کننده ای برای شما زده ام، مرا ببخشید و حلال کنید.

ضمناً مادرعزیز من در شکم تو بودم که پدرم را از دست دادم و تو بی پدر مرا بزرگ کرده ای و برای من مدت 18 سال خیلی زحمت کشیده ای و از روی نادانی اگرحرفی برای شما زده ام باید مرا ببخشید و شیر خود را برای من حلال کنید.

من واقعاً قدرتو را ندانستم. هیچ مادری مثل تو برای فرزندش زحمت نکشیده است و اگر من شهید شدم خیلی باید خون سرد باشید و برای من گریه نکنید. خون من که از شهیدان دیگر سرخ تر نیست.

دیگر انتظار مرا نکشید. برگشت من خیلی کم است. ان شاالله که شهادت نصیب ما می شود.

زندگی چیست؟ خون دل خوردن      

                                 اولش رنج و آخرش مردن


مادربیا در سنگرم            خمپاره خورده پیکرم

گلوله بارد برسرم            مادربیا ، مادر بیا

















۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۰
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید نادعلی اکبری بنی


شهید نادعلی اکبری بنی در سال 1343 در شهربن پای به عرصه ی گیتی نهاد و صفا و صمیمیت و اخلاص کودکانه اش و آن چهره زیبا ، روشنی چشم هر بیننده ای بود.

وی که در اهتمام به نماز و دیگر مسائل دینی زبانزد بود، در دوران کودکی توانست راه کمال انسانیت را بیابد و مشتاقانه در این راه قدم بردارد.

دوران تحصیل خویش را تا مقطع پنجم ابتدائی سپری کرد و درکنار آن ، قدرت بازوی خویش را درخدمت به خانواده و همیاری پدر بزرگوارش وقف نمود، تا آن هنگام که مفتخر به درجه سربازی شد و به عنوان پاسدار وظیفه ، عازم جبهه ی نبرد شد.آنگاه آماج باران گلوله و آتش شد تا درنهایت صفا و پاکی ، به وظیفه اش عمل نماید.                                          


فجر روزشانزدهم مردادماه سال 1362 زمانی بود که آن عزیز، غسل شهادت را در «پیرانشهر» ، تنپوش خویش ساخت و شاد و مسرور به دیدار معشوق شتافت.

شهادت او را به نقطه ی اوج کمال انسانی رساند.دراین نقطه است که انسان به سعادت نایل می شود و عاشق او می شود و چه زیبا بال پرواز می گیرد و درآسمان پاک لطف حق برای رسیدن به درگهش اوج می گیرد. تنها عشق است که پروازی این چنین را به کبوتران مهاجر می آموزد.


 وصیت نامه شهید نادعلی اکبری بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»

کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.

خدایا ! مرا از بلاهای غرور و خودخواهی نجات بده تا حقایق وجود تو را ببینم و جمال و زیبای تو را مشاهده کنم.خدایا من کوچکم ،ضعیفم ، ناچیزم ، پرکاهی درمقابل طوفان ها هستم.

خدایا ! خوش دارم گمنام و تنها باشم تا درغوغاهای پوچ مدفون نشوم. خدایا ! دردمندم و روحم ازشدت درد می سوزد ، قلبم می خروشد ، احساسم شعله می کشد و بند بند وجودم را شدت درد می زند.دیگرآرزویی ندارم ، احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می کنم.

برادران و خواهران باید این اسلام را محکم نگه دارید، که ما اینقدر شهید داده ایم به خاطر اسلام و دین و قرآن و ناموس بوده است.بنده یک سرباز هستم و به خاطر دینم می جنگم و می خواهم بروم که این دست جنایتکاران شرق و غرب را از سراسلام کوتاه کنم و ازته دل آمده ام که بروم جبهه و به خاطر مکتب عزیز اسلام بجنگم.

 و به مردم شهید پرور سفارش می کنم که حرف منافقین را گوش نکنند و فقط به حرف امام گوش دهند ، چون این منافقین که دم از خلق می زنند چرا به جبهه نمی آیند تا با دشمن بجنگند. فقط می توانند شعار دهند و از پشت سر خنجر بزنند. اگر مردهستند بیایند روبرو با دشمن بجنگند نه اینکه نصف شب درب خانه های حزب اللهی های بیگناه را قفل بزنند و نارنجک بیندازند.

من از برادران و خواهران محترم می خواهم که دست این منافقین را کوتاه کنند تا اسلام سرافراز وسربلند باقی بماند.

و اما اول چندکلمه صحبتی دارم که به شما پدر و مادر عزیزم در این وصیت نامه می نویسم چون که ازهدف من باخبرشده باشید که من چه انگیزه ای داشتم و برای چه می رفتم.

ما مسلمانان تمام اعتقاد به خدا ، قرآن ، پیغمبر و چهارده معصوم (ع) داریم. ما می دانیم که کسی هست که دنیا را می چرخاند و شب و روز دروغ نیست.

ما که مسلمان و شیعه دوازده امام هستیم پس باید در مصیبت ها و سختی ها ، صبر و شکیبائی را سرلوحه زندگانی خویش قراردهیم تا خداوند از دست ما راضی و خشنود باشد.

انسان به این دنیا می آید چه کارکند. خدا انسان مسلمان را در این دنیا مورد امتحان قرار می دهد. و انسان باید فریب شیطان را نخورد.

پس ای پدر و مادر عزیزم من آرزو دارم که هروقت که خبر شهادت من را به شما دادند شما دو دستهایتان را به طرف آسمان بلند کنید و به خداوند متعال بگوئید: ای خدای مهربان این قربانی ناقابل ما را قبول کن.

ای پدر و مادر عزیزم بدانید وقتی که مصیبت به شما می رسد، شیطان تیرش را تا آخر می کشد و می خواهد تیربه شما بزند و تیرش را به سوی شما رها می کند، ولی باید شما محکم و استوار باشید تا تیرشیطان کمانه کند و برشما اثر نکند و رهایی پیدا کنید. 

ای پدر و مادر هیچ وقت نگوئید که چرا پسرمان را از دست دادیم و خدا نکند که این حرف را بزنید. خداوند در قرآن می فرماید:(ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون)هرگزمپنداریدکسانی که درراه خدا کشته می شوند ، مرده اند ، بلکه زنده اند و نزد خدای خود روزی دارند.

اما ای پدر و مادر عزیزم من امانتی هستم نزد شما از طرف خداوند متعال و بالاخره روزی شما باید این امانت را تحویل خالقش بدهید و چه بهتر که درراه خداوند امانت خود را بدهید .

 ای مادر کفنم را بیاور تا بپوشم که خون من از خون امام حسین(ع) و علی اکبر و علی اصغر به خون خفته رنگین تر نیست.

به جهانخواران شرق و غرب بگوئید اگرخانه و کاشانه ام را به آتش بکشند، اگر گلوله هایتان قلبم را سوراخ ،سوراخ کنند،

هرگز دینم رانمی فروشم و ضعیف و زبون نمی کنم .

به آنها بگوئید که اگر پیکرم را زنده زنده ، پاره پاره کنند ،اگرپاره های تنم را در آتش بسوزانند، اگر خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان صدایم را خواهند شنیدکه فریاد می زنم اسلام پیروز است و کفر و نفاق نابود است.

ای پدرو مادر این درخواست را از شما دارم که برای من گریه نکنید و اگرگریه کردید ، بلند بلند گریه نکنید که منافقین خوشحال می شوند.

ای پدر و مادر، اگرمی خواهید دل رهبر آرام باشد، اصلاً برای من شیون نکنید، فقط دعا به جان امام و رزمندگان اسلام بکنید، تا کربلای حسینی را فتح کنند تا درد و دلتان را به امام حسین(ع) عزیززهرا(س)بگوئید.

ای خواهرانم ، برای من گریه نکنید و برای حضرت زینب(س) ، حضرت سکینه(س) ، حضرت رقیه (س) و برای بچه های کوچک امام حسین(ع) گریه کنید، هروقت هم گریه کردید بلند بلند گریه نکنید ، که صدای شما را نامحرم بشنود.شما مثل حضرت زینب(س) راه مرا ادامه دهید.

و ازخانواده ام می خواهم که برای من سیاه پوش نشوند چون برای شهید سیاه پوشیدن جایز نیست.این درخواست را هم ازشما دارم که طبق رسمی که داریم بعد از چهل روز از شهادت من، حنا درست کرده بر سرو دست خود و همه قوم خویش بگذارید.

ای مادر، اگرهمسایگان و خویشان کار خیر و شادی داشتند، بروید به آنها کمک کرده و همکاری نمائید و عذر را بردارید و برای من عزادار نباشید.

به امیدپیروزی اسلام برکفر جهانی به سرکردگی آمریکا. نادعلی اکبری(17/4/1362)






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید مرتضی درعلی بنی


شهید مرتضی درعلی بنی در سال 1341 در شهربن در خانواده ای مذهبی طلوع کرد و زندگی سراسرتلاش و عزت خویش را درکنار خانواده شروع نمود.

او در طول حیات طیبه اش صمیمیت و مهر را به تصویر کشید، چرا که برای همه احترام قائل بود و درکنار تحصیلاتش به کار کشاورزی نیز می پرداخت.

شهید مرتضی در لحظات سبز دعا، دستان پرمهرش را به سوی آسمان بلند می نمود و برای همه دعا می کرد. سفارش این شهید به همه ی دوستان این بود که دست از دعا نکشید ، چرا که دعا نشان از راه راست دارد و همچون سدی است که جلوی گناه را می گیرد.

مرتضی پس از گذراندن آموزش سربازی در تیپ دو لشکر زرهی اهواز به منطقه ی طلائیه اعزام شد و مدت چهارماه در جبهه طلائیه در سمت آرپی چی زن مشغول بود.

او جنگجوی دلیری بود که در شبهای سرد و خاموش با سیاهی به ستیز می پرداخت . او بیدار دلی بود، که شبها را با تلاوت قرآن به صبح می رساند.

نمازاول وقت را هیچ گاه ترک نمی کرد. کارها را برای جلب رضایت خدا انجام می داد.عاشق جبهه بود و سرانجام درسال 1363 در منطقه ی طلائیه بال گشود و به سوی حق پرواز کرد.


 وصیت نامه شهید مرتضی درعلی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم             

إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ (1) وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّاباً (3) چون یاریِ خدا و پیروزی فرا رَسَد(1) ، و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند(2) ، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه ، که وی همواره توبه پذیر است. (3)

بنام خدا پاسدارحرمت خون شهیدان و بنام الله تنها قادر و یکتا و در هم کوبنده ستمگران و یاری دهنده مستضعفان.بنام او که اول و آخر هر چیز است.

و درود خدا برامام زمان(عج) فرمانده کل نیروهای اسلام که بافرماندهی آن حضرت نیروهای اسلام می روند تا دشمن کافر را سرنگون گردانند.

و درود خدا برامام امت این ابرمرد تاریخ که همچون خورشیدی از افق ایران زمین دمیده و ما امت درخواب رفته ایران که همچون ملتی که ظلمت شب او را فراگرفته باشد را به صبح دم رساند و ازتاریکی ها به روشنی کشید و با رهنمودهای پیامبرگونه اش ما را از بندهای مادی رهایی بخشید.

 و رحمت خدا و سلام ما به روان پاک شهدای اسلام که با خون خود درخت پردوام اسلام را تداوم بخشیدن. و درود و سلام برامت قهرمان و همیشه در صحنه ایران و بالاخص سلام و درود برشما برادران و خواهران. 

اینجانب مرتضی درعلی وصیت نامه ای ازخود به جای می گذارم که امید است خدای منان از دست همه ما راضی باشد . هدف من به جبهه رفتن این است که ندای رهبر را لبیک گفتم و برای دومین باردردانشگاه الهیات ، برای خودسازی و جنگیدن با ارتش کافر به جبهه رفتم.

و رفتم که اسلام را یاری کنم و وقتی که کوچک بودم در نزد خود فکر می کردم که این کوفیان چقدر پست بودند که امام حسین (ع) را تنها گذاشتن و به یاری او نرفتند.

 ولی اکنون که فرمان موسی زمان این خمینی بت شکن را شنیدم و به ندای او لبیک گفتم و به جبهه رفتم و هدف من جنگیدن در راه اسلام و برای رضای خدا است.

باری من کوچکتراز آن هستم که برای ملت قهرمان و شهید پرور ایران و برادران و همکلاسی هایم پیام دهم ، ولی مختصری عرض می کنم که همانطور که در صحنه بودند در صحنه باشند و جبهه را تقویت کنند و امام رافراموش نکنند و همیشه امام رادعا کنند و ازخدا بخواهند که هرچه زودترامام زمان (عج) ظهور کنند .

و پیامی هم برای دبیران و محصلین دبیرستان شهید محمد منتظری دارم و آن این است که دبیران ، این الگوهای آینده و این آینده سازان را طوری تربیت کنندکه برای آینده ایران و مملکت اسلامی دلسوز باشند. و برای انجمن اسلامی پیامی دارم که همیشه نمازجماعت را برقرار کنند و دعاهای توسل و دعاهای کمیل را برقرارکنند.

و این منافقین را در کوچه یا خیابان دیدن در آنجا آنها را خفه کنند و نگذارند آنها وارد صحنه شوند و بیش از این برای ما لطمه بزنند. این منافقین که بهشتی ها ، رجائی ها، و باهنرها را شهید کردند و ازما گرفتند ، آنها کورخواندن ، آنها خیال می کنند که انقلاب ما به شخصیت بستگی دارد. والله خیر، انقلاب ما خدائی است و باید که از ایران به جهان صادر شود و جهانی گردد.

آری برادران و خواهران مسلمان آیا تا به حال هیچ فکر کرده اید که این همه شهیدرا ما برای چه داده ایم؟ و آیا هیچ فکرکرده اید که ارتش کفر چه می خواهد و ما چه ؟ ارتش کفر می خواهد اسلام را از ما بگیرد و نمازو روزه و قرآن را ازما بگیرد.

ولی ای امت مسلمان بدانید که این همه خونها که ریخته می شود به خاطر دفاع ازنماز و قرآن و دیگرمسائل اسلام است، پس امیدوارم که همیشه به فکر خدا باشید و جبهه را تقویت نمائید و نماز و روزه را به پای دارید، تا هرچه زودترریشه کافران از جهان کنده شود.     

 و پیامی هم برای پدر و مادر گرامی ام دارم که من به جنگ می روم و این جنگ بین اسلام و کفر است ،اگرشهادت نصیب من گردید همانند حسین(ع) و زینب وار استوار باشید. و برای شهادت من گریه نکنید.

 و پیام دیگر من به برادرانم که به فکر قاسم و علی اکبرحسین(ع) باشند که تنها و تنها به خاطر خدا و اسلام شهید شدند . پس من درمقابل آن عزیزان اسلام چیزی نیستم که برای من گریه کنید . اگر شهادت نصیبم شد واقعاً خوشحال باشید.

و پیام من به جنایتکاران دنیا این است که ای آمریکای غارتگر و ای صدام حلقه به گوش بعثی ، اگر من به خاطر دفاع از اسلام با گلوله شما ها شهید شوم ، بعداز من هشت برادر دیگردارم که سنگر مرا پرکنند و اسلحه ام را به دوش بکشند و با شما جنایتکاران نبردکنند، که شما جنایتکاران به یاری خدا به زودی زود سرنگون خواهید شد.

درآخروصیت نامه ام آرزوی پیروزی رزمندگان و سلامتی امام و شفای معلولین و مجروحین را ازخدای بزرگ طلب می نمایم. والسلام ، مرتضی درعلی








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۸
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید سیدساعد مرتضوی بنی


شهید سیدساعد مرتضوی بنی فرزند نصرالله ، در سال 1343 در شهر بن متولد شد. و غنچه ی وجودش شروع به شکفتن نمود. سرنوشت آن بود که در کودکی از داشتن پدری دلسوز، محروم ماند.

ولی مادر زینب صفتش با مشکلات جنگید و او را مانند شیردلاوری تربیت کرد. آفرین برتو ای مادر مهربان که چنین پسری تربیت نمودی.

این فرزند انقلاب ، عاشق امام خمینی (ره) بود و در سحرگاهان ، صدایش به گوش می رسید که با توسل به اهل بیت(ع) از آنان طلب شفاعت می کرد.

باشروع جنگ ، مادرخود را راضی نمود و به جبهه رفت ، چرا که او هم مانند جد خود، حسین(ع) شعارش «هیات من الذله » بود. تا اینکه جان خود را در راه حسین(ع) و در راه اسلام فدا کرد. و در جبهه ی شوش به سوی جد خود به پرواز در آمد.


وصیت نامه شهیدسیدساعد مرتضوی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ


مازنده به آنیم که آرام نگیریم

                      موجیم که آسودگی ما عدم ماست


بنام الله پاسدارخون شهیدان و درود فراوان بر مرد حق رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام امت خمینی کبیر.

دیگراین زندگی پر رنج و مشقت را نمی خواهم . دیگر در کنجی نشستن و به آینده خود فکرکردن را نمی خواهم. دیگر به فکر تجملات و مادیات نیستم.

از این زندگی فانی سیر شده ام. دیگر نمی خواهم زنده باشم و شاهد و ناظر تجاوزات به اسلام عزیزم که شرف و حیثیتم است ، باشم.

دلم از این دنیا کنده شده ، و سراسر وجودم و تمام سلولهای بدنم را عشق به اسلام و عشق به شهادت در راه اسلام فرا گرفته است.

فقط تنها چیزی که به فکر آن هستم ، اسلام است . اسلام ای مکتب عزیزم درود برتو که چنین شور و عشقی در من نهاده ای .

ای دوستانم ، ای خانواده عزیزم من یکی از هزاران نوگل هستم که پرپر می شوم ، اما حال که خدای یکتا این حقیر را لایق شهادت دانسته ، مبادا بخواهید برای من عجز و ناله کنید ، چرا که من به آرزوی دیرینه خود رسیدم.

درود بر تو ای مادر عزیزم که برای بزرگ شدن من چه زحماتی را متحمل شدی . من نزد خدای مهربان شفاعت شما را خواهم کرد. ای مادرعزیزم خیلی باید ببخشید که پسرخوبی برای شما نبودم و بعضی مواقع از دستورات شما سر پیچی می کردم.

بگذارید خون ما جوان ها بریزد، تا دیگران عبرت بگیرند و بهتر بتوانند اسلام را درک کنند. اگربا شهادت من فقط یک نفر به اسلام ایمان آورد و عشق به اسلام در وی مولود شود همین برای من کافیست و من توانسته ام رسالت خود را انجام دهم.

اگرمی خواهید روح من شاد باشد خواهش می کنم برای من گریه نکنید. اگرهزارجان هم داشتم در راه الله و اسلام فدا می کردم. حال که همه بسوی فروغ ابدیت رفتنی هستیم ، پس چرا با افتخار و عاری ازگناه نرویم.

من چندان سال ازعمرم نمی گذرد که احتیاج به نوشتن وصیت نامه داشته باشم ، لذا این چند کلام را نوشتم تا عشق درون خود را بیان کرده باشم. و حال که دیگر مرا نمی بینید این رابطی باشد بین من و شما زیرا که فکر کردم لیاقت سربازی امام زمان(عج) را دارم و شهید خواهم شد.

مادرم شاید آرزوی دیدن شب دامادی مرا داشتی اما باورکن شهادت بالاترین خوشی و دامادی برای من بود.

دیگر چیز تازه ای به نظرم نمی رسد که ضمیمه وصیت نامه کنم. درپایان برای همگی شما دعا می کنم که خداوند صبر جمیل به شما عنایت کند. و امیدوارم که شما ازاین امتحان خداوند پیروز بدرآیید و آرزوی توفیق در زندگی را برای شما دارم. خداحافظ

(والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته) سید ساعد مرتضوی





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۴
جعفر نادری بنی

 

🌹 شهید علیرضا سلیمی بنی

نام پدر:نصرالله

تاریخ تولد: 1342

محل تولد : شهر بن

تاریخ شهادت:1361/02/15

عملیات شهادت:

محل شهادت :خرمشهر

گلزار شهید : گلزار شهدای شیراز

 


🌸 شادی روح شهید صلواتی هدیه کنیم

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۲۶
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهبد حجت الله ریاحی بنی


شهید حجت الله ریاحی بنی در تاریخ دوم آبان ماه سال 1343در شهر بن متولدگردید.پدرش یکی از ذاکرین امام حسین(ع) و از تعزیه خوانان معروف منطقه بود.

او ازهمان کودکی با یاد و نام اباعبدالله(ع) آشنا بود و اغلب در تعزیه خوانی به همراه پدر بود و نقش کودکان امام حسین (ع) را ایفا می نمود.

در دوران انقلاب نیز درتمام صحنه های انقلاب حضوری پرشور و فعال داشت. پس از اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه تربیت معلم شد. اما درآرزوی خویش به جنگ و جبهه می اندیشید.

به غربت مولایش حسین(ع) فکرمی کرد و حضور در صحنه ی نبرد را پاسخی به ندای «هل من ناصر) او می دانست.به همین دلیل در دوران جنگ تحمیلی حضوری مداوم و فعال در جبهه داشت.

 تا آن که درتاریخ بیست و چهارم شهریورماه سال 1362 ، درمنطقه ی «کوشک» به درجه رفیع شهادت نایل گشت و به خیل شهدا پیوست.


فرازی از وصیت نامه شهیدحجت الله ریاحی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)


لااله الاالله ، محمدرسول الله، علی ولی الله

بادرود و سلام فراوان به محضر مبارک مهدی موعود(عج) و نائب برحقش امام امت خمینی بت شکن و امت شهید پرور ایران.

من حجت الله ریاحی برحسب وظیفه شرعی که امام امت و ابراهیم زمان دستور فرمود اند که رفتن به جبهه واجب کفائی است ، من وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری اسلام بشتابم .

امیدوارم که ان شاالله به زودی حق بر باطل پیروز شود و نور جای ظلمت را درجهان پرکند . و ابرجنایتکاران شرق و غرب به دست مستضعفان به وعده قرآن سرنگون و حکومت از آن مستضعفان جهان گردد.

ای ملتی که اکنون به این وصیت نامه من گوش می دهید توجه کنید که اگر لحظه ای گوش به فرمان رهبر عزیز نباشید و غفلت بورزید ، دیگر کار تمام است. شما مسئول و موظف هستید که راه شهیدان را ادامه دهید و بدانید که پیروزی با شماست.

ای ملت مسلمان بدانید که شهیدان خدا ، زنده اند و همیشه شاهد براعمال شما هستند. شما مسئول هستید که نگذارید خون شهدا پایمال بشود.

پس ای ملت ایران بسوی جبهه ها بشتابید و دنیا را از دست این مزدوران جیره خوار صدام و غیره که بزرگترین جباران زمان هستند خالی کنید و حکومت الله را در سراسرجهان بگسترانید .

دنبال رو امام باشید. نکند خدای ناکرده قلب امام را ناراحت کنید و هرچه امام فرمود عمل کنید و بدانید که حرف های امام بدون کم و کاست عین حقیقت است. دامن امام را بگیرید. قدر این نعمت اللهی را بدانید و شکر گذار باشید . که  در این زمان به دنیا آمده اید . هرشبانه روز برای طول عمر امام دعا کنید.

شما ای دانش آموزان اگر می بینید که من کلاس درس را ترک کرده و به جبهه رفتم ، الان در کلاس هستم که دانشگاه است و راه چگونه زندگی کردن و چگونه مبارزه کردن و چگونه رفتن را به ما می آموزد. شما هم که در کلاس هستید اگر می خواهید در راه خدا کار کنید و جهادی کرده باشید ، اولاً : جهاد با نفس ، که پیامبر اکرم(ص) آن را جهاد اکبر نامیده است. من اگرچه نتوانستم که جهاد اکبر را به درستی انجام دهم ولی امیدوارم که جهاد اصغرم در راه خدا مقبول باشد. و خدا از همه ما راضی باشد.

دوماً:خود را بسازید و سپس دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کنید. سوماً:  درس بخوانید و دانشگاه ها را پرکنید تا جایی برای منحرفین نماند و آنها خود را جا نزنند.

با منافقان کوردل و این ره گم کردگان که در شب ظلمت فرورفته اند و نمی توانند خود را از این منجلاب بیرون بکشند مبارزه کنید.خداوند این منافقان هرکدام قابل هدایت هستند هدایت فرماید و هرکدام که قابل هدایت نیستند ریشه کن گرداند.

ما راه خود را رفته ایم اگر شهید شدیم که زهی سعادت و اگر زنده ماندیم ان شاالله با پیروزی کامل و فتح کربلا باز می گردیم .

زندگی من هیچ خدمتی به اسلام نکرد ، امیدوارم که قطره خون ناقابل من بتواند یک ذره ای از آن درخت تناور اسلام را تغذیه نماید.

فرزندان امانتی هستند در نزد شما و هرگاه خداوند بخواهد که این امانت را بازمی گیرد. پس ای مادران صبر پیشه کنید تا شما از نیکوکاران باشید.

و ای برادران و خواهران بدانید که شما بنده خدائید و از فرمان خدا سرباز نزنید و زندگیان برای خدا باشد و مرگتان در راه خدا.

پدرو مادرم امیدوارم که بعداز من هیچگونه نگرانی نداشته باشید و حالا نوبت به شما رسیده که چگونه امانت خدا یعنی فرزند خود را وقتی خدا می خواهد بگیرد هیچ ناراحت نباشید و صبر را پیشه کنید و بدانید مرگ به سوی همه می آید و همه رفتنی هستیم.

پدر و مادر به گفته قرآن عمل کنید که خدا فرموده: آیا از پس دادن فرزندتان به هستی مطلق، کراهت دارید یا همچون یک امانتدار پاک به عهد خود وفا می کنید و اخلاص می ورزید.

می دانم که هر پدر و مادری نسبت به فرزند خود مهر و محبت زیاد دارد و این مهر و محبت اگر به اندازه ای زیاد باشد که موجب شود فرزند خود را از راه حق بازدارد نه تنها گناه بزرگی انجام داده بلکه فرزندرا از سعادت ابدی بازداشته است.

آری پدر و مادر و برادران و خواهرعزیز و ارجمندم ، ابراهیم(ع) را که می شناسید همان ابراهیم(ع) بت شکن که با خواست خداوند متعال اقدام به قربانی کردن فرزند برومندش نمود و خود به من یاد داد که حسین(ع) چگونه جان خود را و فرزندانش را فدای اسلام نمود.

حال شما پدر و مادر عزیزم فرزندتان را قربانی اسلام کردید و به سهم خود ثمره عمرتان را به اسلام بخشیدید.

و شما ای پدر و مادر عزیزم، افتخار کنید که چنین فرزندی را تربیت کرده اید که آگاهانه و عاشقانه در راه خدا جهاد کرده و در جنگ با کفار به شهادت رسیده است. و بدانید که هیچ کس در این جهان ماندنی نیست ، اگر در این راه با کفار پیروز شدیم که ان شاالله می شویم ، اجر شهید نصیب ما شده و فتح و پیروزی را به دنبال دارد و اگر شهادت در این راه نصیب ما شد، زهی سعادت و این شهادت ها هستند که باعث قوی و تنومند شدن درخت اسلام می شوند.

پس ناراحت نباشید و این را بدانید که اگر من به وسیله گلوله دشمن کشته شوم هیچوقت عزیزتر از مفتح ها و مطهرها نیستم ، و اگر به وسیله ترکش خمپاره کشته شوم از چمران ها عزیزتر نیستم. و اگر جسدم در میان آتش بسوزد از رجائی ها و باهنرها و بهشتی ها و 72 تن شهید عزیزترنیستم و نخواهم بود.

پس نگرانی جهت چیست ، بکوشید در راه خدا که پیروزی از آن شماست . ما در هر صورت پیروزهستیم ، اگرکشته شویم شهید هستیم و اگردشمن را بکشیم پیروزیم.

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۱۱
جعفر نادری بنی

 

 

 

شهید علی درعلی بنی

فرزند: حسین

تاریخ تولد: 1343/06/01

تاریخ شهادت:1367/04/04

عملیات شهادت:

محل شهادت : جزیره مجنون

گلزار شهید : گلزار شهدای شیراز


🌸 شادی روح شهید صلواتی هدیه کنیم

 

 

 

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۱
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید حاج آقارضا قراخانی بنی


آن گاه که قلم می خواهد جبهه را توصیف کند واژه ها یاری نمی کنند. واژه ها ضعیف اند و تعابیر محدود و ناتوان. نمی دانم بسیجی ها درجبهه ها چه دیدند و چه کردند؟

آب دیده و گوهر اشک را پای کدام بذر باروری ریختند؟دل به کدام دلبرسپردند که دل ازهمه عالم بریدند و از فرشیان گسسته و به عرشیان پیوستند؟ جبهه معشوق عاشقانی همانند قاسم و اکبر بود. مسلخ عشق پیرانی چون حبیب بن مظاهر ها بود. در جبهه بازهم کربلاتکرارشد. حسینیان و عاشورائیان به سوی کربلا شتافتند.کاش ماهم کربلائی می شدیم.

شهید حاج آقا رضا قراخانی بنی یکی از آن حبیب بن مظاهرها است. که در کربلای خمینی به ندای حسینی لبیک گفت. او در سال1306 در شهر بن دیده به جهان گشود و درسن نه سالگی قلب خود را لانه ی کبوتر عشق الهی ساخت و نماز عشق خواند. تحصیلات خود را تا سطح ابتدائی ادامه داد. او در این مدت یار و یاور پدر و مادر خود بود.

درهنگام خدمت مقدس سربازی و درهمان محیط نامساعد، نشان هدایت بود. او نماز و یاد خدا را که بالاترین آرامش است در آن محیط فراموش نکرد. پس از خدمت سربازی در کنار پدر بزرگوارش به کار کشاورزی پرداخت و در سال 1334 توفیق زیارت مولایش حسین بن علی (ع) را پیدا نمود . شاید برات شهادت را از آن زمان از مولای خود دریافت کرد.

هنگامی که در حکومت طاغوت روحانیون فیضیه به فیض شهادت نایل آمدند ، او به دیار لاله های پرپرشده فیضیه شتافت و موفق به دیدارامام خمینی (ره)شد.

در سال 1343 راهی خانه دوست شد و درحج ، نفس خود را برای همیشه قربانی شور عشق ساخت. درجریان انقلاب که فریادها مانند پتکی بر سر شاه فرود می آمد. او نیز همگام با روحانیون به تبلیغ اسلام پرداخت و اعلامیه هایی را که سند حرّیت ملت بود میان مردم پخش می کرد. وی با وجود دشمنانی که او را تهدید به مرگ می کردند . ازفعالیت های انقلابی خود دست برنداشت.

ایشان دین خود را به انقلاب چنین اداکرد. در مکه با خدای خود پیمان بسته بود که در راه اسلام از پا ننشیند ، به این خاطر با شروع جنگ تحمیلی به جبهه ها شتافت و درتاریخ هشتم اسفندماه سال 1362 در «عملیات خیبر» درمنطقه «مجنون» به آرزوی دیرینه خود رسید.

 

وصیت نامه شهید حاج آقا رضا قراخانی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»

(بگو : نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا آن پروردگار جهانیان است)


همه اعضای ما را خدا داده و همه در اختیار اوست. و حقیرهم راضی هستم  بر رضای او و امیدوارم خداوند قبولم کند.ان شالله

 «انالله و انا الیه راجعون» چون عازم جبهه هستیم که کفار را به لطف خدا ازبین ببریم ، لازم دانستم طبق شرع وصیت نامه خود را کتبا تحویل خانواده و فرزندان خود نمایم.تا چنانچه فیض شهادت نصیبم شد بدین ترتیب عمل نمایند.

اول درود و سلام برمهدی (عج) فاطمه منجی عالم و نائب بر حقش امام امت که ملتهای دربند ظلم را به لطف خدا و رهبری  پیامبرگونه اش نجات داد. و سلام بر سرورشهیدان آقا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و سلام برهمه شهدای حق که با ایثار خونشان اسلام را یاری نمودند.

وسلام و درود به تمام قشرهای حزب الله که با تلاش شبانه روزی خودشان امورمملکت را بگردش در می آورند. و سلام و درود به برادران و خواهران و همه رفقای حزب اللهی امیدوارم همه و همه مطیع امرولایت فقیه باشید. ان شاالله

ابتدا ازخدای بزرگ طلب مغفرت و عفوگناهان کوچک و بزرگ که در طول عمر آشکار و پنهان کرده ام. می نمایم واز او می خواهم که تا مرا مورد عفو و آمرزش خود قرارنداده از این دنیا نبرد. و اعتقاد به عشر و نشر و معاد و روزقیامت دارم. و چون در فروع دین ششم آن جهاد برهرفرد مسلمان در برابرحفظ قرآن واجب است . اینجانب به ندای رهبر کبیر امام امت لبیک گفته چون تمام اعضای ما را خدا داده و همه مال اوست.

اینجانب برای رضای الله تمام اعضا که خدا به من داده برای حفظ قرآن هدیه نموده ام. وجان را که بالاترین ثروث است فدای اسلام می نمایم و ازتمام آشنایان و دوستان و قوم و خویشان حلالیت می طلبم و امیدوارم خطاهای مرا نادیده بگیرند و ببخشند. این بی پناه را که طاقت سوال و جواب روزقیامت را در خود نمی بینم.

ازبرادران گرامی و گرانقدر حلالیت می طلبم و تمنا دارم که خطاهای مراببخشند و پوزش مراقبول کنند.

اما همسرخوب و وفادارم : خوشحال باش که لیاقت کسب عنوان پرافتخار خانواده شهید را پیدا می کنی و امیدوارم خدا صبر دهد برمصائب دنیا که زود گذرند. تو خوب میدانی که شهادت مصیبت نیست بلکه سعادت است و کمترکسی این معنی را درک می کند . چون مدتها به شما می گفتم من عاشق شهادت هستم ، که بلندترین قدم بسوی خدا است و امروز تو خود شاهد این معنا هستی و امیدوارم که آن سفارش ها که کردم راجع به فرزندان قبول فرمائید.

فرزندانم و عزیزانم: ترک درس ننمائید و تربیت خوب آنها با شما می باشد. همانطورکه قبلاً هم گفتم چنانچه ان شاالله شهادت نصیبم شد برمن گریه نکنید . گریه برای مظلومیت آقا اباعبدالله(ع) نمائید.

ای عزیزان خواهران و برادران و همسر و فرزندانم گریه شهید را زنده نگه می دارد و گریه کنید اما هدف از گریه همه شما برای آقا حسین(ع) و عزیزان امام حسین(ع) و اصحاب با وفای امام حسین(ع) و آن خواهر مصیبت دیده اش باشد.

ازطرف من شاد باشید و افتخار کنید و پیروی از امر ولایت فقیه را برخود واجب بدانید. و سنگر پرافتخار اسلام را خالی نگذارید. و پشت جبهه را تقویت کنید تا پرچم پرافتخار اسلام را درتمام جهان به اهتزاز در آوریم. ان شاالله


اگر باشد قرار آخر بمیرم                                  نمی خواهم که در بستر بمیرم

نمی خواهم که همچون شمع سوزان               بریزم اشک و در آذر بمیرم   

همی خواهم که در فصل پیری                         میان جبهه و سنگر بمیرم

همی خواهم برای حفظ قرآن                           برای یاری رهبر بمیرم

خدایا کن شهادت را نصیبم                              که همچون حبیب عون بمیرم

 همی خون بریزم بهردینم                               چومرغان شکسته پر بمیرم

خمینی را زجان یاری نمایم                             برای او بی سرو پیکر بمیرم

خدایا کن شهادت را نصیبم                              که همچون عون وهم جعفر بمیرم


خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

به امیدپیروزی هرچه سریعتر رزمندگان اسلام و زیارت کربلا.



 




 






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۹
جعفر نادری بنی

 

 

 

زندگی نامه شهید نعمت الله نادری بنی

 

شهید نعمت الله نادری بنی فرزند فرهاد در سال 1338 در شهر بن درخانواده ای مستضعف دیده به جهان گشود. درکودکی سیمایش نمودار عشق و شجاعت بود.

در سن هفت سالگی وارد گلستان علم و دانش شد اما هنوز گل علم و دانش او نشکفته بود که فقر و مصائب روزگار او را مجبور به ترک تحصیل نمود و به کمک پدر و مادر خود درامر کشاورزی شتافت. به این کار مشغول بود تا این که به خدمت سربازی رهسپار گشت.

او پس ازخدمت سربازی ، به پیروی از سنت پیامبر ازدواج نمود، اما مسئولیت زندگی ، او را ازهدفش باز نداشت. او همچنان به یاری مستمندان می شتافت. در به ثمر رسیدن درخت انقلاب نیز فعالیت گسترده ای کرد. اما احساس می کرد رسالت خود را هنوز به پایان نرسانده است. بدین جهت با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه ها شتافت .

آنگاه دفترعشق و شهادت به روی او گشوده و او در جبهه ی طلائیه، شاگرد ممتاز مدرسه عشق گردید و نام او در دفتر شهادت به ثبت رسید.

 

وصیت نامه شهید نعمت الله نادری بنی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

(وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)

خداوندا مرگ حق است و من آن را با جان و دل خواهم پذیرفت ، ولی حاجتی دارم و آن این است که ای خدای بزرگ مرگم را در راه خودت قرار بده و مرا به راه کسانی ببرکه به آنان نعمت دادی ، نه راه غضب شدگان و نه راه گمراهان.

ای مومنان، ای شیران و ای کسانی که قلبتان برای مستضعفان جهان کنونی می تپد ، به پا خیزید و رهرو آن امام عزیز و رهبر عظیم الشأن باشید. و به یاری خدا، مظلومین را از بند اسارت رهایی بخشید.

برادران عزیزم من کوچکتراز آنم که بخواهم در وصیت نامه ام نصیحتی کرده باشم ، ولی بدانید که هرگاه کلمه «لااله الاالله»با قلم و عقل برلوح قلب ودل و جان نگاشته شود، انسان ایمانی بس بزرگ به دست خواهد آورد و اینک چه خوب است انسان با فدا کردن جان و مال در راه خدا خود را به الله نزدیک کند تا شاید رستگار شود .

چقدرلذت بخش است در این زمان به ندای «هل من ناصر ینصرنی » حسینی رهبر عزیز ، لبیک گفتن و ازمال و جان گذشتن و قلم بطلان بر زندگی مادی کشیدن و جان را با اخلاص برکف نهادن و با شیران روز و زاهدان شب همگام شدن و با خلوص پاک به جبهه رفتن و در آن سنگرهای خونین کربلای ایران نشستن و دعای کمیل خواندن و یارب یارب گفتن و با اسلحه ایمان بر قلب دشمن تاختن و در راه خدا جنگیدن و روزی یا پیروزی را دیدن و یا شهادت را با آغوش گرم پذیرفتن و با شهداء محشور شدن و روز معاد با رویی سفید ظاهر شدن و همانا به بهشت رفتن و به زندگی جاوید رسیدن.

خدایا، من بنده ای بس کوچک و بی مقدار و گنهکار، اینک به سوی تو شتافتم و می خواهم از تو ای خدای رحیم ، طلب مغفرت و توبه کنم ، تا بلکه از من درگذری و مرا نیز به راه آنان ببری که رستگارشان کردی.

پدر و مادر مهربانم، و برادر بزرگم، به یاد آورید دوران خفقان حکومت جنایتکار شاه را که چقدر بر این ملت مظلوم زجر داد،همچنین شما به یاد آورید و درنظر مجسم کنید آن روزها را که آمریکای خون آشام ، مرتب به نوکرخود پهلوی خائن دستور می داد و او همچنان مانند نوکری حلقه به گوش اطاعت از شیطان بزرگ می کرد و جامعه ما را به سقوط می کشاند. مگر یادتان رفته چقدر فساد در این اجتماع رشد کرده بود.

اینک در این وهله از زمان به زندگی افتخار کرده و همیشه دعا به جان رهبر عزیز امام خمینی بکنید. چقدر این رهبر و این نور چشم زجردید و چقدر تبعید کشید ، تا اینکه آمد و با آمدنش دست این انسانهای حقیر را گرفت و ازمنجلاب بدبختی رهایشان ساخت ، حیف نیست که ماقدر این جمهوری اسلامی را ندانیم.

آری پدر و مادر و برادران و خواهرانم، اینک در کربلای ایران زمین وقت آن رسیده که من نیز جانم را با اخلاص فدای راه الله کنم ، هرچندارزش این جان قابل نیست ، ولی امیدی بس بزرگ دارم .

در مرگ من اشک نریزید بلکه به همدیگر تبریک گفته و جشن بگیرید و سنگرمرا خالی نگذارید، تا اینکه دشمن خوارشود و چشم منافق از حدقه بیرون زند.

برادرم اسدالله، چون جنازه برادرت رحمت الله را ندیدی هنوز باورنداری که بسوی الله شتافته است ، ولی بدان که او رفته و مانیز راه او را ادامه خواهیم داد. برادرم چون تورا ندیدم ، حلالم کن ، زیرا تو برایم زحمت های زیادی کشیدی.

درآخر قبل از خداحافظی پیامی برای ملت شهید پرور ایران دارم آن این است که ای برادران عزیز و خواهران گرامی مبادا در امر فرمانبرداری از رهبر عزیز و ولایت فقیه کوتاهی شود، اگر کوتاهی شود همه مقصرهستید، وجواب خدای تعالی را در روز قیامت نمی توانیم بدهیم.

 در انتها از تمام رفقا و برادران استدعا دارم که مرا از دعای خیر محروم نفرمایند.

(والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته)

برادرکوچک شما ، نعمت الله نادری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۲۲
جعفر نادری بنی



شهید علی رضا علی بیگی بنی

نام پدر: قربان علی

تاریخ تولد:1338/3/15

محل تولد: بن

وضعیت تاهل :مجرد

مسئولیت شهید در جبهه :رزمنده

یگان اعزامی :بسیج

تاریخ شهادت :1362/5/2

کیفیت شهادت:------

محل شهادت:------

محل مزار :گلستان شهدا شیراز

عملیات منجر به شهادت:-------



شهید علیرضا علی بیگی بنی(قربانعلی)


شهیدعلیرضا علی بیگی بنی فرزند قربانعلی، در شهربن متولد شد و زندگی پرازسختی و مشکلات را به همراهی خانواده اش سپری نمود و در سن سیزده سالگی به اتفاق خانواده خود به شیراز رفت، و درآنجا اقامت گزید.

در سن نوزده سالگی به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از پایان دوره سربازی از طریق سپاه شیراز به منطقه ی جنگی اعزام شد و به عنوان آرپی جی زن در منطقه ی عملیاتی «حاج عمران» در تاریخ اول مردادماه سال1362 به فیض عظیم شهادت نایل گشت.

مزار این شهید بزرگوار در بهشت زهرای شیراز می باشد.


 فرازی از وصیت نامه شهیدعلیرضا علی بیگی بنی


برای رزمندگان اسلام و امام دعا کنید.

درهمه حال حجاب را رعایت کنید و چشم خود را ازنامحرم بپوشانید.

نماز خود را سرموقع بخوانید و بیشتر اوقات نماز را در مسجد بخوانید.

زینب(س) را الگوی خود قراردهید که چگونه در مقابل سختی ها مقاومت کرد و صبور بود.





 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۰
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهیدرضا قلی هاشمی بنی

شهیدرضاقلی هاشمی بنی فرزند هاشم در سال 1344 در شهر بن دیده به جهان گشود تا زمزمه یاربش را در فجر روشن والفجر به گوش افلاکیان برساند.

زندگی ساده و بی آلایش خانواده ، اورا آماده می کرد تا قدم در راه رشد معنوی نهد، سختی زندگی اش با توکل به ایزد منان ، طعم شیرین به خود گرفت.امور زتدگی را مقدمه ای برای زندگی ابدی می دید و از این سرا آن سرا را می جست.رشد می نمود و زیر سایه الطاف خداوند از خدمت به خلق خدا و جلب رضایت حق کوتاهی نمی کرد.

با فرمان امام ، برای جهاد با رژیم بعثی عراق آماده شد تا لبیک گوی مولا و مراد خویش باشد.

وی درعملیات های فتح المبین و والفجر ، مشتاقانه شرکت جست و در عملیات «والفجر» به آرزوی دیرینه اش که رسیدن به معبود بود رسید.



وصیت نامه شهیدرضاقلی هاشمی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت هجرت بسوی الله است ، معامله با خداست.

«الجنه تحت ظلال السیوف» بهشت زیرسایه شمشیرهاست.


(الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ)

کسانیکه ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند در راه خدا با مال و جانشان ، آنان در نزد خدا درجه عظیم دارند.


به نام خدا ، به نام او که هجرت کردنم از اوست، و برای اوست . آری هجرت برای الله ،که هر کسی لیاقت چنین هجرتی را ندارد که هجرت کند و به شهادت فی سبیل الله برسد ، و شهادت چیزی است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند« بهشت دارای چهاردرب می باشد که یکی از آن درب ها مخصوص یاران من می باشد. پس شهید بیش ازاین ارزش دارد. که من بخواهم از آن سخن بگویم.

خدای تبارک و تعالی را شکر می کنم که لیاقت به من داد تا به جبهه حق علیه باطل بیایم و اگر خدا بخواهد در راه اسلام به درجه رفیع شهادت برسم. من می کشم دشمنان را و حاضر هستم در این راه هم کشته گردم.

باخونم دشت را رنگین می کنم و نمی گذارم متجاوزین به مرز و بوم اسلام ما ، ضربه ای بزنند. همانطور که امام عزیزیمان فرمود :«شهید نظر می کند به وجه الله » ما باید از این جمله امام درس بگیرم .

برادران و خواهران من ، بدانید که من آگاهانه قدم در این راه گذاشتم چرا که  من از خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین(ع) و از حسین(ع) تا شهدای جنوب و غرب ایران پیروی می کنم.

چه شده است شما را ، برای چه نشسته اید. ما مسلمان هستیم و در عصری زندگی می کنیم که ظلم سراسرجهان را فراگرفته است، ما باید خون بدهیم و آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی(عج) به پیروزی برسد. و قسط و عدل الهی در سایه توحید در سراسر جهان برقرار شود و شهادت لیاقت و سعادت بزرگی است.

برادران و خواهران،  حزب جمهوری اسلامی ، حزبی است که در آن میعادگاه عزیزانی است که یک لحظه از اسلام و انقلاب غافل نیستند و هرلحظه را برای خدا قدم بر می دارند. به امید آن که لطف خدا شامل حالشان شود و در بهشت با بهشتی ها و جدش محشور گردند.

سخنی با خانواده و پدر و مادرم،

در این زمان که آخرین لحظات عمرم را سپری می شود و به زودی اگر باری تعالی بپذیرد به دیدار خدا خواهم شتافت ، با شما خانواده عزیز و معظم خویش چند وصیتی دارم که از شما می خواهم در جهت آن کوشش کنید . پدر و مادرم شما عزیزان خوب می دانید که هیچ گاه برای شما فرزند کم احساسی نبودم ، چرا که جایگاه شما عزیزان در قلب فرزند حقیرتان بود.

خانواده عزیزم ، من آگاهانه شهادت را انتخاب کرده و آن را به مرگ عادی برتری دانستم و به قربانگاه عاشقان و به سوی لقاءالله شتافتم. از شما خواسته هایی دارم و امیدوارم در جهت تحقق آن بکوشید و این خواسته ها به شرح ذیل است:

1-درهمه جا و هرزمان پشتیبان ولایت فقیه باشید،که ادامه دهنده راه انبیاء و امامان می باشد. و از هیچ کوششی در این راه فرو گذار نکنید و در این زمان از امام خمینی ولی فقیه زمان پیروی و پشتیبانی کنید.

2-از یاران با تقوا و زاهد امام امت حمایت کنید و یک لحظه از حمایت این بزرگان دست برندارید.

3-در شهادت این حقیر هرگز اشکی جلوی دشمان اسلام نریزید و همیشه خوشحال باشید.

4-در کانون گرم خانواده و بین اعضای خانواده کمال صمیمیت و مهربانی را همچنان حفظ کنید، تا بتوانید متعهد ، مبارز ، مسلمان واقعی و با اخلاق حسنه ، مقلد امام و طرفدار روحانیت باشید.

5-از ارگان های انقلابی پشتیبانی کنید، مبادا امام این قلب تبنده و این هدیه الهی را تنها بگذارید . و مبادا باعث ناراحتی ایشان شوید. و در تشییع جنازه من حقیر با صدای بلند بگوئید(گوش به فرمان توایم خمینی)

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.رضا قلی هاشمی










۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
جعفر نادری بنی

 

 

سردار شهید حاج رضا امانی بنی

 

اهل شهرستان بن

تاریخ شهادت: 64/11/24

محل شهادت: عملیات والفجر 8 (فاو)

گلزار شهید : گلزار شهدای اصفهان

 

سمت های ایشان در دفاع مقدس:


فرماندهی تیپ زرهی 28 صفر

فرماندهی قرارگاه نجف

فرماندهی رزهی قرارگاه کربلا

فرمانده توپخانه لشکر امام حسین (ع)

جانشین زرهی قرارگاه مرکزی خاتم‌النبیاء (صلی‌الله علیه و آله)

 

زندگی نامه سردار شهید حاج رضا امانی بنی

 

 

 

شهیدحاج رضا امانی بنی فرزند نوروزعلی ، در تاریخ بیست و هشتم فروردین ماه سال 1339 دیده به جهان گشود،

وی دوران نوجوانی خویش را با مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی سپری نمود.

با پیروزی انقلاب به نهاد مقدس سپاه وارد شد و از آن طریق به کردستان اعزام گردید و با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه اصفهان به عنوان پاسدار به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شد.


شهید حاج رضا ، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.

او از تعلق به دنیا و هوا و هوس های دنیوی به دور بود،و یکپارچه درفکرخدمت و فعالیت در راه خدا بود. اخلاق او در رابطه با دوستان و آشنایان و خانواده ، فوق العاده خوب بود. با نهایت لطف و مهربانی با دیگران برخورد می نمود و با سفر حج، روحیه معنوی وی در مرحله ی والاتری قرارگرفت.چرا که وقتی صحبت درباره حج می شد، چهره ای بشاش و عارفانه پیدا می کرد.

هیچ گاه از خود سخن نمی گفت . اگر از او که مسئولیت های فرماندهی تیپ زرهی 28 صفر، فرماندهی قرارگاه نجف ، فرماندهی رزهی قرارگاه کربلا ، معاونت زرهی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء و مسئولیت های دیگری را برعهده داشت.

وقتی از او می پرسیدند حالا چه کار می کنی ؟ در پاسخ می گفت «ان شاالله پاسدار هستم»

خود را نسبت به دیگر رزمندگان خیلی کوچک می دانست و شهادت را برای خود زینت تلقی می کرد.

شهیدبزرگوار در عملیات پیروزمندانه «والفجرهشت» در تاریخ بیست و چهارم بهمن ماه سال 1364 با سمت فرمانده در فاو عراق براثراصابت ترکش به پهلو عاشقانه به پرواز درآمد.

 

 

*********************

وبگاه رسمی فرماندهان شهید دفاع مقدس :

 

زندگینامه شهید حاج رضا امانی ‌بنی

شهید رضا امانی‌بنی در سال ١٣٣٩ در شهر اصفهان متولد شد.

پس از دریافت دیپلم به خدمت سربازی رفت و در یگان زرهی ارتش مشغول خدمت شد.

پس از چندی به علت بیماری و عمل جراحی از خدمت معاف گردید. این مسئله همزمان با طلیعه انقلاب اسلامی بود.

در این زمان وی به صف تظاهر کنندگان پیوست و نقشی در این حماسه تاریخی ایفا کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و راهی کردستان شد و یکسال و نیم در آن دیار به نبرد بی‌امان با اشرار ضدانقلاب پرداخت.

سپس با کوله‌باری از تجربه به منطقه جنوب شتافت و به سبب آشنایی قبلی با یگان زرهی، وارد یگان زرهی سپاه شد و با خیل غنیمت‌ها، لشکری قوی با امکاناتی ارزشمند به وجود آورد.

او همیشه در خط مقدم بود و فارغ از تعلقات دنیوی به جهاد با متجاوزان می‌پرداخت.

همیشه برای دوری از ریا، کارها و مسئولیت‌ هایش را از دیگران کتمان می‌کرد.

در مسایل نظامی مهارت فراوانی داشت و در ارتقای اطلاعات زرهی و سازماندهی افراد در این رشته تلاش می‌کرد و بحق او را باید یک نظریه‌پرداز نظامی و کارشناس زرهی لقب داد.

وی در سال ٦٣ در عملیات عاشورا در ارتفاعات میمک، سمت فرماندهی تیپ ٢٨ صفر را بر عهده داشت که شجاعت بی‌نظیری از خود نشان داد و دائم سوار بر موتور در حال سرکشی به نیروها بود و حرکات دشمن را زیر نظر داشت.

به همین دلیل توانست عملیات را به خوبی اداره کند.

چاره‌اندیشی از خصوصیات بارز او بود.

با سیاست خاص خود عملیات را هدایت می‌کرد.

با نیروهایش آمرانه صحبت نمی‌کرد؛ بلکه با توضیح و دلایل آشکار، آن‌ها را به پیگیری امور محوله علاقمند می‌کرد.

در مدت خدمت خود مناصب مختلفی همچون قائم‌مقام لشکر ٣٠ زرهی، فرمانده تیپ مستقل ٢٨ صفر، فرمانده عملیات قرارگاه سلمان در غرب، قائم‌مقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا و فرمانده زرهی قرارگاه کربلا را برعهده داشت.

وی سرانجام در تاریخ ٢٤ بهمن ١٣٦٤ در عملیات والفجر ٨ در منطقه فاو به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.

 

از وصیت نامه ی شهید :

... در مجموع ما امت اسلام هستیم که از یکدیگر انتظار داریم، مخصوصا هنگامی که مکتب الهی ما مورد تعرض و تهاجم کافران باشد، باید از آنچه خدا به ما هدیه کرده یعنی همان مکتبمان حفاظت و حراست کنیم. بنابراین آنچه در این زمان برایمان مهم است، همانند زمان های دیگر دفاع از اسلام است...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۸
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید قاسم نادری بنی

 

شهیدقاسم نادری بنی فرزند، میرزاقلی در سال 1338 در یک خانواده مذهبی و کشاورز در شهر بن به دنیا آمد.

شهیدقاسم در تابستان ها به پدردرکارکشاورزی و دامداری کمک می کرد و همیشه سعی می کرد کاری را که به او واگذار می کنند به نحو احسن انجام دهد.

در درس خواندن بسیار کوشا بود و با همه مردم بسیار مهربان بود و با همکلاسی هایش برخورد خوب داشت ، و با اخلاق خوب خود همه را به طرف خودش جذب می کرد و به خاطر همین دوستان بسیاری داشت. وی هرگاه به کارگری می رفت دسترنجش را به پدر و مادر می داد.

در سال 1356 در حوزه علمیه نجف آباد ثبت نام کرد و با علاقه بسیار زیاد در شرایط سخت مشغول خواندن درس حوزوی شد. ایشان همیشه نمازشب را به جا می آورد و دیگران را نیز به خواندن نماز شب تشویق می نمود.

شهید قبل از انقلاب با اطرافیانش همیشه درمورد انقلاب ، اسلام و امام امت صحبت می کرد و خوبی های امام و راه امام را برای دیگران بازگو می نمود.

و از شکنجه های رژیم منحوس پهلوی می گفت و یک مورد که به دیگران گوش زد می کرد این بود که می گفت: ببینید برادران درکجای اسلام چنین برنامه ای است که پای مبارک آیت الله غفاری را با اره ببرند و این جنایتها را به مسلمانان واقعی روا می دارند.

بعداز چندین ماه خواندن درس طلبگی وقتی می بیند که انقلاب در حال شکل گرفتن هست، درس حوزی را رها می کند و به زادگاهش بن باز می گردد و شروع به تبلیغ انقلاب اسلامی می کند.

 ایشان در گفتگو با مردم می گفت:این آقای خمینی چه گناهی داشته است که شاه ایشان را تبعید نموده است . مگر به جزحق چیز دیگری می گوید. وی در دوران انقلاب عکس امام را بر سردرخانه خودشان زده بود.

در جریان تبلیغاتی که شهید برای انقلاب صورت می داد چندین بار ساواک و ضد انقلاب ها قصد آسیب رساندن به او را داشتند که از این توطئه ها جان سالم به در برد. تا اینکه انقلاب به لطف خدا به پیروزی رسید.

شهید در سال 1358 به خدمت مقدس سربازی می روند و درنیروی هوائی مشغول خدمت می شوند. همیشه به برادران هم خدمتی خود می گفتند که وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهید .

و در خدمت سربازی هم بیکار نمی نشست و به مطالعه کتابهای اسلامی می پرداخت و هرگاه کسی از او سراغ می گرفت ، می گفتند که باید به مسجد پادگان بروی تا ایشان را پیدا کنی و مدتی هم درآنجا پیش نماز شده بودند . درسربازی تغییر مکان داده می شوند و به پایگاه هشتم شکاری اصفهان فرستاده می شوند و درآنجا مشغول به خدمت می شوند.

در انتخابات ریاست جمهوری سعی زیادی نمود تا بنی صدر رأی نیاورد وی می گفت: این بنی صدر آدم خوبی نیست و اسلام و مسلمین از بنی صدرها ضربه زیادی خورده اند، مثل بنی امیه و بنی عباس . و می گفت آقای حبیبی بهتر است و کارنامه بنی صدر را می آورد و به مردم می داد و می گفت: بخوانید و بدانید که این شخص چگونه آدمی هست. بعدها که بنی صدر با روحانیت مخالفت می کرد ، برنامه بنی صدر را برای مردم تشریح می کرد.

بعداز خدمت سربازی، شش ماه احتیاط را هم گذراند و درتاریخ یکم مردادماه سال 1360 سربازی ایشان به اتمام رسید.

و به زادگاه خود بازگشت و به پدر درکارکشاورزی کمک نمود، تارضایت پدر را حاصل کند. خانواده از ایشان درخواست کردند تا همسری برگزیند و ازدواج نماید. و در جواب می گفت که باید به جبهه بروم و از طریق بسیج در تاریخ یکم دی ماه سال 1360 به جبهه شوش اعزام شد.

و سرانجام در تاریخ بیست و نهم بهمن ماه سال1360 در عملیات «فتح المبین» در «جبهه شوش» هدف تیر مستقیم دشمن قرار می گیرند و به درجه رفیع شهادت نائل می آیند.

خاطره ای درمورد شهید:

یکی از همسنگران شهید تعریف می کند که شهید قبل از شهادت روی کلاه آهنی خود نوشته بودند شهید قاسم نادری وقتی از او پرسیدیم چرا این گونه نوشته ای ، گفتند من امروز به شهادت می رسم.

یکی از روحانیون اصفهان هم می گفتند وقتی که شهید قاسم نادری را آوردند ، چهره ای به زیبائی چهره این شهید ندیده بودم ، نورانی و عطرآگین بود.

روحش شاد و راهش پررهرو باد.

 

وصیت نامه شهیدبسیجی قاسم نادری بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

 با درود و سلام به پیشگاه آقا امام زمان (عج) و درود و سلام بر امام خمینی و امید امت و سلام برشهیدان.
سلام گرم من برتوای پدر و سلام خدا بر تو ای پدر که مرا چنان تربیت کردی که از آن وقتی که به سن بلوغ رسیدم نماز وروزه ام را انجام دادم. آفرین بر تو که چنین فرزندی تربیت کردی.

 سلام من بر تو ای مادر عزیز و مهربانم . سلامی که از قلبم بر می خیزد برتو ای مادر که چنین فرزندی تربیت کردی که با عشق و علاقه می خواهد به یاری امام بزرگوار و یاری اسلام و قرآن برود.

درود خدا بر تو ای مادری که مرا بزرگ کردی و چه زحمت ها که به پای من کشیدی، امیدوارم که مرا ببخشی وای مادر اگر کسی آمد و گفت پسرت بی خود رفته به جبهه ها، بایستی همین جا می ماند به شما کمک کند در جواب بگو خاک عالم بر سر کسی که چنین فکر می کند ، مگر جای بدی رفته، رفته است تا از اسلام دفاع کند و در جواب بگو که من افتخارمی کنم که پسرم جبهه رفته است.
من می روم تا خدا را ملاقات کنم و سلام گرم من به برادران و خواهران خودم شما هم به راه شهیدان پای بند باشید و راه ما را ادامه دهید.
و حال وقت جهاد است و می بینید که همه ی کشورها دست به دست هم داده اند و می خواهند انقلاب اسلامی ایران را از بین ببرند ، پس بر ما لازم است برویم و ازآن دفاع کنیم و تو نباید از من ناراحت و نگران باشی و شما نیز (پدر) باید همانند حبیب ابن مظاهر به یاری امام بزرگوارمان بشتابی و دین را یاری کنی..

آن وقت که حسین(ع) درمیان قتلگاه می گوید آیا کسی هست که مرا یاری کند،حسین (ع) می دانست کسی نیست،چرا می گفت؟ می خواست به ما برساند که ای کسانی که حسین را دوست دارید راه حسین را بروید. امیدوارم این صحبتها تأثیر داشته باشند.

اگر شهادت افتخار من شد که من خوشحال هستم و شما هم باید افتخار کنید که چنین فرزندی داشتید وا گر شهادت هم نصیب من نشد که انشاالله می شود بازگشته و دوباره خدمت می کنیم.

شما باید دعا کنید که خداوند امام بزرگ را برای ملت های جهان نگه دارد . ای خویشان و فامیل ها و ای همشهریان که می آیید تا تسلیت بگویید به جای تسلیت ، تبریک بگویید.

 و ای پدر در گرفتاری ها و سختی ها و خوشی ها بگو (انا الله وانا الیه راجعون) ما از طرف خدا آمده و به سوی او باز خواهیم گشت . همه ی ما رفتنی هستیم.

 و امروز روز امتحان است امروز شیعه ی واقعی معلوم می شود ما هم که رفتنی هستیم چه بهتر در راه خدا برویم.

اینجانب قاسم نادری چیزی ندارم جزچند جلدکتاب و یک نهج البلاغه و قرآن که در دوران طلبگی خریده ام.

به امید پیروزی مستضعفین جهان بر کفر جهانی









 












۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۳
جعفر نادری بنی

 

 

زندگی نامه شهید سبزعلی داودی بنی

 

شهید سبزعلی داودی بنی فرزند رحمن، در سال 1342 در خانواده ای مذهبی شکوفا شد و گل وجودش در سایه پدری ساده و بی آلایش و مادری دلسوز ومهربان پرورش یافت .

آری! سبزعلی از جمله شقایق های عاشقی بود که حدیث مهربانی ، ایمان و اخلاص را تداعی می کرد. او از دلیرمردان خداباوری بود که عشق به حق را از ابتدای زندگیش پسندیده و از غیرحق بریده بود.

او تمام شادی ها ، ناراحتی ها و تمام وجودش را فقط و فقط در راه رسیدن به حق صرف می کرد. سبزعلی «ساده زیستی» را ضرورت زندگی معنوی تلقی می کرد. او ازهمان دوران نوجوانی نماز را لازمه تغذیه روح می پنداشت و روزه را به عنوان تمرینی در احیای فضیلت طلبی و اطاعت از حضرت دوست می دانست.

او تفسیر به تمام معنای تواضع و فروتنی بود. اخلاق نیکو و پسندیده ای داشت. اهل مناجات و راز و نیازشبانه بود. بردلها حکومت می کرد چرا که اهل دل بود و تا این دست نمی داد آن میسر نمی شد.

سبزعلی تابع ولایت فقیه و عاشق امام بود و به پیروی از پیرو مرادش ، خمینی کبیر ، در جریان انقلاب در راهپیمایی ها ، سخنرانی ها و مراسم دعا و نیایش فعالانه شرکت می جست.

او ازهمان زمانی که پایگاه مقاومت بسیج در بن افتتاح شد، در فعالیت های این نهاد مقدس شرکت کرد. سبزعلی مرد جنگ و جهاد بود و آرزو داشت که مدال زرین شهادت را برگردن آویزد و قهرمان بی بدیل سنگرشهادت گردد.

به همین دلیل درسن 17 سالگی به صورت داوطلبانه به عنوان سرباز پاسدار عازم نواحی شرقی ایران ازجمله ایرانشهر،زاهدان و زابل شد و به انجام وظیفه پرداخت و در این دوران چندین مرتبه با اشرار و قاچاقچیان درگیرشد. دریکی از درگیری ها به گروگانی اشرار درآمد که در این حال باترفند خاصی خود را از دست آنان نجات داد.

او درسال دوم سربازی در مناطق جنگی کردستان در خط مقدم به دفاع از میهن اسلامی پرداخت . با توجه به این که در میادین جنگ ، چندین بار هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و از ناحیه سر و پا مجروح شده بود ولی در اهداف خود پایدار و ثابت قدم بود و برای چشیدن طعم شیرین شهادت، همچنان ایستادگی می کرد.

 تا این که پس از شرکت در چندین عملیات بالاخره در سال 1365 ، در عملیات «کربلای پنج» در خاک پرمهرخدا، خاک شلمچه سرش آماج تیرهای دشمن قرار گرفت و خالصانه بال گشود و به سوی پروردگارش به پرواز درآمد.

برادردیگر شهید سبزعلی به نام محمدرضا نیز شهید شده است.

 

 

وصیت نامه شهید سبزعلی داودی بنی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

)وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ)

گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.


بادرود و سلام بریگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و نائب برحقش امام امت خمینی بت شکن زمان و پیرجماران و درهم کوبنده ستمگران شرق و غرب که همان آمریکا و شوروی جنایتکار و دیگر عمالش می باشند.

و بادرود بیکران به روان پاک و مطهرشهدا، از صدر اسلام تاکنون که سالارشان اباعبدالله الحسین (ع) می باشد. و درود و سلام فراوان برتمامی خانواده های محترم و معظم شهدا، مفقودین ، اسرا، و معلولین جنگ تحمیلی.

حمد وسپاس خداوند یگانه را که مرا به بندگی خود قبول کرد و این لیاقت شایسته را به من عطا فرمود که بتوانم در رکاب امام امت که نائب برحق امام زمان(عج) است قدم بردارم و در راه اسلام مبارزه کنم و من از خدای می خواهم که ان شاالله این قطره خون ناقابل مرا برای رضای خودش قبول کند.

هدف اینجانب از آمدن به جبهه ، جهاد در راه خدا که همان جهاد فی سبیل الله است ، می باشد ، نه به خاطر هوا وهوس و خودنمائی و نه به خاطرمال دنیا ، بلکه راه خدا را آگاهانه انتخاب کرده و با درک کامل از اسلام و قرآن وظیفه خود دانستم که به ندای(هل من ناصر ینصرنی) حسین زمان امام امت لبیک گفته باشم و به گفته آیه مبارکه قرآن کریم که می فرماید:«و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه.» فتنه و فساد از روی زمین برداشته شود و پرچم حق و عدالت در روی زمین به اهتزازدرآید.

من کوچکتر از آنم که به ملت مبارز و شهید پرور ایران پیامی داشته باشم ، ولی به عنوان تذکرتوسط برادر حقیر و کوچک شما ، با شما سخن می گویم. وصیت من به ملت این است که همیشه پشت سر امام حرکت کنند که راه امام راه دین اسلام است، و ازروحانیت متعهد جدا نشوید که هرچه داریم از روحانیت داریم. واگر روحانیت نبود ماهنوز در خواب غفلت به سر می بردیم و زیر یوغ ابرقدرتها قرار داشتیم و زیرپای آنها لگد کوب می شدیم.

همیشه باهم وحدت و یگانگی داشته باشید و مساجد را گرم نگهدارید و درنمازهای جماعت و جمعه و دعای کمیل و توسل شرکت کنید.که ماهرچه داریم از نماز و روزه و دعا داریم .  

از مردم می خواهم که در جبهه ها شرکت کنند و از آمدن فرزندان خود به جبهه جلو گیری نکنند که روز قیامت باید جوابگو باشند. راه شهیدان را ادامه دهید و نگذارید اسلحه خونین و گرم شهیدان روی زمین بماند ، چون آنهائی که رفتند کار حسینی کردند و آنها که مانده اند ، باید کار زینبی کنند ، یعنی پیام رسان خون شهیدان باشند.

حمد وسپاس خداوند قادر متعال را که به ما نعمت انقلاب اسلامی عطا کرد تا صراط مستقیم را دریابیم. خدا را سپاس می گویم که در این زمان ،درِ جهاد را به روی ما گشود تا من هم در آن شرکت کنم. شکر خدای را که در زمانی زندگی می کنم و در جامعه ای هستم که رهبری آن را نائب امام زمان(عج) خمینی عظیم الشأن به عهده دارد ، و من هم با جان و دل ندای او را لبیک گفتم. شکر خدای را که لیاقت در جبهه بودن را به من عطا کرد و بازهم خدا را شکر که توانستم تا اندازه ای خود را بسازم و به شهادت برسم.

خدایا مرا ببخش و بیامرز. خدا می دانم که من لیاقت شهادت را ندارم ،ولی از تو می خواهم که در جبهه کشته نشوم ، بلکه در جبهه به شهادت برسم . راهی که درآن قدم گذاشتم راهی است که امام حسین(ع) در آن قدم نهاد و لقب سالارشهیدان را کسب کرد. و مکانی که در آن قدم می گذارم کربلاست و زمانی که به طرفش حرکت می کنم عاشوراست. راهی است که رسول اکرم(ص) مرا به آن سفارش کرده است و راهی است که در آن صدای (هل من ناصر ینصرنی ) حسین(ع) به گوش می رسد . راهی است که تمام ائمه(ع) برای آن جان داده اند .

من از شما ملت شهید پرور می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و اسلام و قرآن را یاری کنید ، چون شهیدان احتیاج به گریه ندارند ، بلکه احتیاج به پیرو دارند. و به جای گریه خود سازی و تقوا پیشه کنید و مساجد و جلسات اسلامی را پرکنید و در این راه باید کوشید و آنقدر خون و شهید داد تا اسلام عزیز پیروز گردد.

و درآخر چند جمله ای با خانواده خود وصیت دارم ، ای پدر و مادرم برای من دعا کنید که من احتیاج زیاد به دعای شما دارم و امیدوارم که حق پدری و مادری و حق شیردادن مادری را برمن حلال کنید. اگر چه من فرزند خوب و شایسته ای برای شما نبودم و نتوانسته ام وظیفه فرزند بودن را درقبال شما به نحواحسن انجام دهم .

ای پدر ومادرم نکند در شهادت من ناراحت باشید و بگوئید که دو فرزند از ما رفته است ، بلکه افتخار کنید که توانسته اید ، امانت خدا را در راه خدا هدیه کنید .

 من از برادرم و خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند و به بزرگی خودشان از بنده حقیر اگربدی دیده اند ، ببخشند ، اگرچه نتوانستم برادری خودم را به نحو احسن در قبال شما انجام دهم .

ازخواهرانم می خواهم که زینب گونه عمل کنند و حجاب اسلامی خود را حفظ کنندو در را اسلام خدمت کنند به و فرمایشات امام عمل کنند. پیام رسان خون دو برادر خود باشند و ناراحت نباشند که من شهید شده ام . من به وصیت برادر شهیدم محمدرضا هم عمل کردم که او گفته بود برادران  من اسلحه خونین مرا نگذارید روی زمین بماند و من اسلحه خونین او را به دوش کشیدم و امیدوارم که انتقام خون او را از مزدوران بعثی بگیرم ، ان شاالله

پدرجان و توای مادر جان ، بخدا قسم ، عاشقم و عشق شهادت در دلم بسیار، تا حدی که حاضرم به خاطر آن شما را ترک کنم. آری ، ای پدر و مادرم ، ای برادر و خواهرانم ، دلم می خواهد وقتی که خبر شهادت مرا می شنوید ناراحت نشوید ، بلکه خوشحال شوید ، تا این خوشحالی شما مشت محکمی باشد بر دهن منافقین.

من امانتی بودم که خداوند به دست شما سپرده بود و حالا این امانت را پس گرفت ، بنابراین انسان نباید ناراحت شود ، چون که امانت را به دست صاحب اصلی اش می دهد، زیرا که همه از خدائیم و بازگشتمان بسوی اوست.(انالله و اناالیه راجعون) ازشما می خواهم هر وقت به یاد من افتادید، برایم یک فاتحه بخوانید . و اگرخواستید گریه کنید برای علی اکبر امام حسین(ع) گریه کنید ، که مظلومانه با لب تشنه به شهادت رسید.

و دلم می خواهد که جنازه ام با خوشحالی دفن شود . و درآخر از دوستان و اقوام و خویشان و همسایگان می خواهم که اگر بدی از بنده حقیر دیده اند به بزرگی خود ببخشند و حلال کنند .

ان شاالله نمازجماعت به امامت امام امت در کربلای حسینی و به امید دیدار در روز قیامت.

شهادت مادرا شد آرزویم                       بشد باخالقم این گفته گویم

مرا آمال این باشد نهایت                      ندارم آرزوئی جزشهادت

این چند بیت شعررا روز دوشنبه 17/2/1363 در دوران سرباز پاسداری در ایرانشهرسروده ام.

 

                                        «تورا باید کجا جویم»

تو ای آئینه روحم ، تورا باید کجا جویم          

                              کدامین گل تو می باشی ، تورا باید کجا جویم

بگو ای مهدی زهرا،چرا پنهان زماهائی        

                              دلم پیدا کندآخر، تو را باید کجا جویم

بگو ای سرورم مهدی تو را باید کجا جویم    

                               بگردم در پی ات اما، نمی دانم تورا باید کجا جویم

تو معشوق منی و ناظراعمال من هرجا         

                              نمی دانم کجا هستی ، تو را باید کجا جویم

تو هستی جان و هم جانان مرا در هرکجا باشم 

                              تورا خوانم ،تو را جویم، بگومهدی تو را باید کجا جویم

بگویم برهمه مردم حدیث عشق مهدی را        

                                 مرا روح کشته ای ، ای روح تورا باید کجا جویم

بیا مهدی که عشق تو ،کمربشکسته داودی را   

                                 تو معشوقی ، تو معبودی ، تو راباید کجا جویم

 

این وصیت نامه موقعی بدست شما می رسد که من دیگر این دنیای فانی و فناشدنی را ترک گفته باشم . از تمام شما می خواهم که مرا حلال کنید. مرا در کنار قبر برادرم محمدرضا داودی به خاک بسپارید.

من شهیدم شاهد ظلمی عظیم               میهمانم پیش رزاق کریم

چون شهادت را به دل می خواستم         زین جهت خود را بدان آراستم

 

دیدارهمگی روز قیامت. خداحافظ (28/9/1365) سبزعلی داودی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۷
جعفر نادری بنی



زندگی نامه شهید خسرو استکی بنی

شهید خسرو استکی بنی فرزند ناصرقلی در بیست و دوم آذرماه 1335 در شهر بن پای به عرصه هستی نهاد. و زیبایی لطف حق را برخانواده ای مذهبی گشود. خانواده ای که در دامن خود کودکی را پرورش داد که درمناجات نیمه شبهایش «الهی و ربی من لی غیرک» را با تمام وجود زمزمه می کرد.

تحصیلات او تا مقطع ابتدائی ادامه یافت و پس از آن در ذوب آهن اصفهان مشغول به کار گردید. در سال 1354 به خدمت سربازی رفت. با پیروزی انقلاب به رهبری امام(ره) در سپاه پاسداران که محلی برای خدمت او به نظام و کشور و امام بود مشغول به کار شد.

اما آنان که شور حسین (ع) در سینه هایشان غوغا می کرد و فریاد حسین(ع) از برگ برگ تاریخ به گوششان می رسید، به ندای «هل من ناصر ینصرنی»امام خمینی (ره) این «حسین دوران» لبیک گفتند. و شهید استکی آن آزاد از بند تن و اسیر عشق نیز به مولای خود لبیک گفت و در سال 1360 ، عازم جبهه رقابیه گشت.

رقابیه شاهد سوز و گداز او در نیمه های شب است و اشک های او را در خود نگاه داشته است. تا غفلت دیدگان مرا شستشو دهد. رقابیه با خون زیبای او ارزش یافت تا من و تو اسیر مشتی خاک نشویم ، بلکه خاکی شویم تا به افلاک رسیم.

شهیدخسرو استکی یکی از افلاکیان بود که در عملیات «فتح المبین» ، منطقه موسیان، درچهاردهم فروردین ماه 1361 به عرشیان پیوست و به افلاک عروج کرد.


وصیت نامه شهید خسرو استکی بنی

بسم الله الرحمن الرحیم
لااله الاالله، محمد رسول الله ، علی ولی الله.

به نام خدائی که رحمت عامش ایجاد خلق و رحمت خاصش موجب فرستاندن آن رسول پاک ، آن خورشید هدایت ، نجات دهنده بشریت از کفرو ظلم و جهالت شده است.

درود بیکران برشهدای اسلام ، درود برشهدای کربلا ، درود برشهدای انقلاب اسلامی ایران .

اینجانب خسرواستکی بنی فرزند ناصرقلی ، عضوسپاه پاسداران شهرکرد در تاریخ 1/6/1359 این وصیت نامه را نوشتم.

من در طول زندگانیم آن طور که شاید و باید نتوانستم به جامعه خدمت کنم، امیدوارم که بعدازاین چند قطره خون ناقابل من در راه اسلام و امام امت ریخته شود و به خون پاک شهدای انقلاب بپیوندد ، و بنیاد مستکبران را از ریشه برکند.

پیام بنده به ملت شریف و شهیدپرور ایران این است که در خط امام  باشید ، که همان خط اسلام است و به اسلام فکر کنید. دین مبین اسلام را یاری کنید و به ندای سرورآزادگان امام حسین(ع) لبیک بگوئید که فرمود: (آیا کسی هست که مرا یاری کند) و به ندای امام امت خمینی کبیر پاسخ مثبت دهید و دست از یاری این ابرمرد برندارید.

اما ای گروه های مختلف چپ و راست به اسلام بپیوندید ، اگرمی خواهید سعادتمند شوید. به فرموده امام خمینی رهبرانقلاب اسلامی ، ای قطره ها به دریا بپیوندید ، اگر می خواهید سعادتمند شوید. اسلام پاسخ گوی تمام نیازهای بشری می باشد.

شما اگر به اسلام پیوستید، به آغوش امت اسلامی برگشتید و در خط امام قرار گرفته اید. و بهترین سعادت دنیا و آخرت نصیبتان خواهد شد.

و اما خیلی از گروه ها و اشخاص در طول تاریخ برعلیه حق قیام کردند ، مانند اصحاب فیل ، فرعون ها ،شدادها ، نمرود ها ، دقیانوسها و خوارج نهروان ، یزیدها ، دمکراتها وکودتاچیان نافرجام طبس و کودتا چی های هوائی و منافقین که همه آنها به درک واصل شدند ، شما عبرت بگیرید ، تاریخ تکرارنشود و اگر دین هم ندارید، لااقل آزاده باشید.

پدرو مادرم ، امیدوارم که مرا ببخشید ، خداوند به شما طول عمر و صبر عطا فرماید و از برادران و خواهرانم بسیار معذرت می خواهم که نتوانستم حق برادری را کامل ادا کنم . و از کلیه اقوام و دوستان عذر می خواهم که نتوانستم خدمتشان برسم ، خود آنها می دانند که در طول عمرم کم و بیش با آنها مواجه بودم .

سفارش بنده به همه شما این است که تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید ، همه باهم به ریسمان خدا چنگ بزنید و از تفرقه بپرهیزید ، درباره خویشاوندان خوبی کنید .

 نماز پایه دین شماست ، مبادا ترک کنید ، نماز انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد و انسان را به خدا نزدیک می کند.

به فقرا و تهی دستان کمک کنید. کاری که رضای خدا درآن است در انجام آن بکوشید با مردم به خوشی و نیکی رفتارکنید.

چنانچه قرآن دستورداده است به امانت پیامبر(ص) که همان قرآن و عترت است ، امانت دار و وفادار باشید و درنگهداری آن بکوشید . امربه معروف و نهی از منکر را ترک نکنید . درکارهای خیر پیش قدم باشید. رابطه خود را با دوستان و اقوام قطع نکنید . ازخدا بترسید که کیفرخدا شدید است.

درمجالس دینی و سخنرانی های مذهبی شرکت کنید . کتابهای مذهبی را مطالعه کنید. از روحانیت متعهد پشتیبانی کنید.

خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیامبر(ص) توفیق دهد که احترام شما و احترام پیغمبر خود را حفظ کنند . همه شما را به خدا می سپارم و امیدوارم که امام امت خمینی بت شکن به آرزوهای نهائی خود برسد.خداوند پیروزی را نصیب اسلام و مسلمین فرماید.

پدرو مادرم در تربیت فرزندانم ، راضیه و سمیه بکوشید و به همسرم حرفی که مایه دلخوری باشد نگوئید. و هرطوری که احکام اسلام می فرماید با او رفتار کنید.

درود برهمه شما ، خداحافظ، (خسرواستکی)







۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۳
جعفر نادری بنی





زندگی نامه شهید الیاس احمدی بنی


شهید الیاس احمدی بنی در سال 1327 در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. او عاشق امام عصر (عج) بود و به او عشق می ورزید. دوران تحصیل را تا اخذ دیپلم سپری نمود. و پس از اتمام خدمت سربازی، در کارخانه ذوب آهن اصفهان ، مشغول به کار شد. و بعداز آن درآموزش و پرورش به تدریس اشتغال یافت.

وی در حین تدریس ، موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم گردید و با جدیت و علاقه و احساس وظیفه ای که داشت در این نهاد به تربیت جوانان شایسته برای انقلابی که به رهبری امام(ره) در مرحله پیروزی بود، پرداخت.

شهیداحمدی یکی از فعالان مبارزه با رژیم ستم شاهی پهلوی در شهر بن بود که با چاپ اعلامیه های امام (ره) در آن زمان که یک دستگاه چاپ دستی اعلامیه داشت ، مردم را برای راهپیمائی و مبارزه با شاه به میدان فرا می خواند.

پس از به ثمر رسیدن نهال انقلاب ، فعالیت شهید درکمیته امداد امام خمینی(ره) ، برای خدمت به مردم شهر خویش ادامه یافت. تا اینکه در سال 1361 سرپرستی دبیرستان امام علی (ع) (شهید محمد منتظری سابق) را به عهده گرفت.

اما سنگرمدرسه دیگرگنجایش مرد والامقامی چون او را نداشت. چرا که کلاس درس جنوب ، استادانی چون او را می طلبید. جزیره مجنون تابلویی برای نشان دادن اخلاص و خلوص این عزیزگشت. تابلویی که ارزش خویش را از خون پرطراوت او یافت.

آری! من لب شهید را در لحظه دیدار، سرشار از شکر یزدان یافتم و چشمانش را در روشنائی ماه روشن تر دیدم. و نام دوستانش را در قنوت نماز شبش شنیدم. من زمزمه لب هایش را شنیدم که می گفت :«والیک یا رب مددت یدی فبعزتک استجب لی دعایی و بلغنی منای و لا تقطع من فضلک رجایی» خدایا! به سویت دست نیاز برداشتم. به عزت خود دعایم مستجاب کن ، و مرا به آرمانم برسان ! امیدم را از فضل خودمبر!



 وصیتنامه شهید الیاس احمدی بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ)

بادرود و سلام برمحضر امام زمان(عج) فرمانده کل جبهه های حق علیه باطل و بعد سلام به حضور مبارک نائب برحقش امام امت آن ابراهیم زمان که ما را با الطاف و انفاس پیامبرگونه اش از خواب غفلت بیدار نمود و با سلام و درود برشهدای گلگون کفن در راه اسلام.

و سلام بروالدینم که خیلی حق به گردنم دارند و سلام بر برادرانم و سلام برهمسر باوفایم که کودکانم را تربیت می کند. و سلام برکلیه برادران حزب الله و سلام برکلیه خویشان و عزیزانم در بن و سلام گرم برکلیه خانواده های محترم شهدا و معلولین و مجروحین.

و سلام بردانش آموزان عزیز که در سنگر مدارس به خود سازی و تحصیل علم مشغولند.

پدرگرامی از اینکه از شما خدا حافظی نکردم عذر می خواهم ، شما هم از طرف اینجانب از کلیه خویشان و دوستان عذرخواهی نمائید. انتظاردارم که به این وصیت نامه عمل کنید.

چندکلمه ای هم با همسرم وصیت دارم ، ای همسری که برای تربیت فرزندانم زحمت کشیدی ، خداوند ان شاالله به تو اجرشهید بدهد.اگرتو نبودی بالای سربچه هایم ، من نمی توانستم با روحی سرشار از عشق به اسلام به جبهه بیایم . من از زحمات تو تشکر می کنم ، امیدوارم که خداوند بخاطر این زحمات به تو اجر عظیم عنایت کند.

سفارش من این است که کودکانم را سرپرستی کنی و امید به رحمت خداوند داشته باشی ، نکند خدای ناخواسته زبان به گله بگشائی ، من راضی به رضای خداوند هستم. تو هم راضی به مقدرات خدا باش، و یقین کن که نصرت و پیروزی از طرف خداوند خواهد بود.

و سفارش به پسرانم مهدی و احمد ، ای عزیزانم من امیدوارم که شما در آینده برای خداوند درس بخوانید و ادامه دهنده راه شهدا باشید و پیرو خط امام عزیزمان باشید و گوش به حرف مادرتان بدهید . اگرمن بالای سرشما نیستم ، بدانید الطاف بی پایان خداوند بالای سرشماست ، مبادا مقاومت را از دست بدهید ، خواهرانتان را خیلی دوست بدارید و آنها را تربیت کنید و از اینکه کوچکند و شما را اذیت می کنند ناراحت نباشید.

یک جمله به همکاران و دبیران گرامی : ای عزیزان همسنگرمدرسه ، سلام من به شما ای زنده نگه دارنده راه شهدا ، سلام برشمائی که شهید سازید و سلام برشما که مسئولیت سنگین یعنی پرورش جوانان و نوجوانان را به عهده گرفتید.

خداحافظ همگی شما ، التماس دعا ، برادرشما الیاس احمدی













۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۴
جعفر نادری بنی


زندگی نامه شهید رضا حیدری بنی


شهید رضا حیدری بنی فرزند فتح الله، درتاریخ بیستم آذرماه سال 1343، در شهر بن دیده به جهان گشود و وجودپرمهرش در یک خانواده ی مذهبی شکوفا شد و رشد نمود.پدرش کشاورز بود و او در طول زندگیش خالصانه به پدرش کمک می کرد.

رضا عاشق علم و دانش بود و تحصیلات ابتدائی و راهنمائی اش را درشهربن و تحصیلات متوسطه را در شهرکرد به پایان رساند . او برای کسب علم بیشتر به مرکز تربیت معلم راه یافت و تا سال دوم پیش رفت.رضا عصاره ی شکیبایی و حلم بود. فرهنگ رضا دیانت بود و تعبد. چرا که ازهمان ابتدای سن تکلیف ، نماز و روزه می گرفت و به پدرش در کارکشاورزی کمک می کرد.او مرد دین بود، شبها سجاده اش را به سوی معبودش می گشود و عطر عبادت برآن می ریخت.

شهید رضا حیدری بنی دلیر بود و پرقدرت، او مربی دلاوری بود که دیپلم افتخار را در ورزش رزمی جودو اخذ کرده بود. او در طول حیاتش موفق به کسب چهارمدال افتخار شده بود. در میدان جنگ نیزگوی سبقت را ربود و موفق به اخذ مدال شهادت شد.

او در رشته جودو شاگردانی را تربیت کرد که نه فقط تقویت کننده ی جسم خویش بودند بلکه به راستی و درستی ، روح خود را نیز تقویت می کردند.

رضا درس عشق را درمدرسه پیرو مرادش ، خمینی کبیر آموخته بود. او برای راه یابی به این مدرسه در تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت می نمود. چرا که او عاشق امام بود و تابع ولایت فقیه.

شهید رضا حیدری بنی در تاریخ سوم تیرماه 1365 ، به سمت معاونت کمیته انقلاب اسلامی شهرکرد منصوب شد و خالصانه خدمت کرد. رضا سرباز خدا بود و دوست داشت فقط در جبهه ی خدا بجنگد. او برای رسیدن به این هدف بارها به جبهه های نبرد رفت. چرا که عاشق شهادت بود و برای دست یافتن به این مدال پرافتخار در چندین عملیات شرکت نمود.

شهید در عملیات غرورآفرین «کربلای پنج » در حالی که در دل سنگر ، عاشقانه از خداوند طلب چشیدن شهد شهادت می کرد در تاریخ پنجم بهمن ماه سال 1365 در خاک مقدس خدا، خاک «شلمچه» ، به دعوت حق لبیک گفت.

نام و یاد ایشان درقلب مردم و بخصوص ورزشکاران همیشه زنده است. روحش شاد و یادش گرامی

 


 وصیت نامه شهید رضا حیدری بنی


بسم الله الرحمن الرحیم

(ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءُ عندربهم یرزقون)


بنام یگانه قانونگذار هستی که عالم درید قدرت اوست. و بنام رب العالمین و بنام خدائیکه 124 هزار پیامبر برحق ، اولین شان حضرت آدم و خاتم آن بزرگواران حضرت محمد(ص) را برای هدایت انسانها مبعوث فرمود.

و به نام ایزد منان که دوازده اختر فروزان او برحق، که امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) سرآغاز امامت و حضرت مهدی(عج) بپا کننده عدل در جهان هستی و آخرین طلیعه فروزان امامت و ولایت می باشد که در غیبت کبری بسرمی برد و بجای ایشان ولایت فقیه آماده کننده زمینه مساعد برای ظهورآقا امام زمان(عج) می باشد.

و درود و سلام بر امام خمینی که جانشین ولایت امر می باشد ، که اطاعت از او اطاعت ازآقا امام زمان(عج) می باشد.

باید با مخالفین اسلام که قصد ضربه زدن به اسلام و انقلاب اسلامی را دارند مبارزه کرد چون از ابتدا خلقت بین حق و باطل مبارزه بوده است و خواهد بود و کشته شدن در راه خدا نهایت آرزوی انسان مؤمن می باشد.

ما به این دنیا نیامده ایم که خوشگذرانی کنیم(الدنیا مزرعه الاخره) اگرانسان برای خوردن و خوابیدن و آمیزش بوجود آمده باشد، حیوان در این مورد پیشرفته تر است، و خلقت انسان لزومی نداشت.

ازابتدای آفرینش ، بین هابیل و قابیل ، موسی و فرعون ، حضرت ابراهیم و نمرود، حضرت محمد(ص) و قریش ، امام حسین (ع) و یزید ، ایران اسلامی و صدام مبارزه بوده و هست و هیچ گونه سازش صورت نگرفته است، و اگر می گوئیم حسین جان مانبودیم که تورا در کربلا یاری کنیم و در ماه محرم شیون و زاری می کنیم ، اینک حسین زمان یاری می خواهد ، اگر در گفته هایمان صادق هستیم او را یاری کنیم .

باید بدانیم ایادی ابرجنایتکاران ساکت نخواهند بود ، غیر از جنگ از طریق دیگر از قبیل فساد اخلاق ، اعتیاد ، منکرات و... وارد خواهند شد. این جنگ و این دنیا امتحان است ، سعی کنیم سرافراز از این امتحان بگذریم.

فعلاً افتخار حفظ اسلام به عهده کشور ماست ، بوسیله امت، این اسلام زنده خواهد شد. پس موقعیت خود را درک کنیم و حیات جاوید را کسب کنیم.(مراره الدنیا حلاوه الاخره و حلاوه الدنیا مراره الاخره) پس حرص و طمع بی فایده است . اگر مالی از راه نامشروع جمع آوری گردد هرگز نخواهیم توانست از آن استفاده کنیم.

شخصی که دارفانی را وداع گوید سه چیز برای او می آید:1- مال 2- اولاد 3- عمل ، که از مال سوال می شود،که چه مقدار به من می رسد، می گوید به اندازه یک کفن ، به فرزند گفته می شود چه بهره ای نصیب من می گردد ، می گوید بقدار کفن و دفن ، و عمل انسان است که همیشه با اوست.

پس سعی کنیم عمل خود را موافق با احکام الهی بنمائیم و مسئله دیگر عمل به واجبات است که یکی از واجبات جهاد است، و در این راه امکان شهادت وجود دارد و شهادت نصیب هرکس نخواهد شد، و کسی که شهادت را قبول ندارد ، مسئله مرگ را هنوز نتوانسته برای خود حل نماید.

انسان قبل از اینکه مرگ بسراغ او بیاید باید خود را بامرگ و آخرت آشنا کند و روح خود را جلوتر از جسم ، به جهان آخرت بفرستد، که این کار فقط بوسیله تقرب به خدا صورت خواهد گرفت، یعنی اعمال خود را خداگونه نماید، که در این راه شیطان دشمن سرسخت انسان است و شیطان قسم خورده است که انسان ها را فریب دهد.اگربتوانیم از وسوسه شیطان رهایی یابیم و اعمال خود را خدائی کنیم ، نجات خواهیم یافت .

در ضمن از شما عزیزان خواهر و برادر خواهش دارم همیشه به یاد خدا باشید و سعی در شناخت ائمه (ع) بنمائید، و هیچگاه از فرایض دینی غافل نشوید و کلمات مذکور در باب تذکر است (فذکرانّ الذکرتنفع المؤمنین).

و الحمدالله برادرانی دارم که سنگر مرا خالی نخواهند گذاشت و دل امام را شاد می نمایند و مشتی محکم بردهان یاوه گویان خواهند کوبید و انتظارداریم که سنگر مرا پرنمایند.

 با مبلغ پولی که دارم سه سال نماز و سه ماه روزه و دو نماز آیات برایم بجا آورید. و از بسیج برای من چیزی قبول نکنید.وحقوقی که از تربیت بدنی طلبکارم همراه با لباس جودو به رسم یاد بود به تربیت بدنی اهدا نمائید.و امانات موجود مانند کتاب را به صاحبانشان بدهید.

و اعمال موجود در کتاب معاد شهید دستغیب را درصورت امکان برایم انجام دهید(مربوط به میت)

در پایان از همه می خواهم که امام عزیز را یاری نمایند.که یاری کردن ایشان یاری نمودن امام زمان(عج) می باشدو به فرمان های این مرد بزرگ و الهی (امام خمینی ره)توجه داشته باشند ، چون تنها سخنان اوست که اسلامی واقعی را بازگو کرده است. و ایشان تمام عمر خود را در راه خدمت به اسلام گذرانده و هدف او الله است.

ازشما ملت عزیز می خواهم که مدافع روحانیت باشید و این را بدانید که بدون روحانیت ، به طور حتم این انقلاب اسلامی شیعی یا به طرف غرب و یه به طرف شرق گرایش پیدا می کند.

به خانواده شهدا سرکشی کنید و از مجروحین و معلولین عیادت نمائید. به همه بگوئید این راه را که انتخاب کرده ایم بدون اجبار در آن قدم نهادیم و منافقان کوردل بدانند که واژه شهادت برایمان افتخاراست و آن را سعادت می دانیم و آنها نخواهند توانست ماهی را از آب بترسانند چون آب برای ماهی حیات است و همین طور شهادت برای مسلمان حیات جاوید می باشد.

ودر آخر شما را به تقوای الهی توصیه می کنم.(والسلام)












۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۳
جعفر نادری بنی

 

 

 

زندگی نامه شهید علیرضا براتی بنی

شهید علیرضا براتی بنی فرزند احمدقلی ، در شب تاسوعای سال 1342 ه.ش در شهر بن پا به عرصه وجود نهاد و خاک از برکت قدوم متبرکش ، آینه ای شدتابناک.

او بیدار دل شب زنده داری بود که در طول زندگی خود روزها کارمی کرد و شبها درس می خواند . ستاره ای بی ادعا که در طول شب با تمام وجود می درخشید.

او به قدری سنگین و با وقار بود که همه به حالش  غبطه می خوردند. آن آسمان مرد خاکی پوش ، آن بزرگوار ، آن تشنه ی زلال عشق در سالهای آخر زندگی اش به اصرار مادر در سر سفره عقد نشست.

ولی دیری نپایید که یار او را طلبید و او به معشوق واقعی رسید. و آنچه را که می خواست دریافت و درخاک خوب خدا، خاک شلمچه ، در عملیات «کربلای پنج » درحالی که تنها 23 سال از بهار زندگیش می گذشت به رضوان الله پیوست و بهارسبزی را آغاز نمود.

 

 وصیت نامه شهید علیرضا براتی بنی

بنام خداوند بخشنده مهربان

خدایا چگونه لب به سخن باز کنم، ای معبود من، در حالیکه سرتا پا گناه و معصیت و نافرمانی هستم. و با چه روئی با تو تکلم کنم،درحالی که چیزی ندارم. درمانده و حیرانم و بی چیزم و هرچه دارم از توست، سخن گفتن من از توست پس چه گویم، آیا گفتار مرا قبول می کنی؟

افتخار می کنم که در این دوران زندگی کردم، درزمانی که بهترین نعمت الهی نسبت به بندگانش است و آن نعمت جهاد است. زمان جهاد هم اکنون است ، چقدر ما غبطه می خوریم که ای کاش در صحرای کربلا بودیم و به امام حسین (ع) کمک می کردیم . اکنون زمان آن رسیده پس باید تکان بخوریم ، به خود بیاییم و حرکت کنیم.

پروردگارا، اگرتو آگاهی که درراه تو قدم برداشتم و اعمال مرا قبول می کنی ، پس مرا بسوی خود فراخوان و اگر نه ،آنقدر در آزمایشات و مشکلات بیندازم تا شایسته شهادت گردم.

انسان آخر می میرد و مردن هم یکبار است، مردن در بستر خیلی مشکل است، آن هم با بار معصیت، پس چه بهتر که مردن در راه خدا باشد.

در سختی ها زندگی به قرآن و دعا و عبادت پناه ببرید ، چون باعث تسکین و آرامش قلب می شود، قبل از آنکه در مقام و رفاه پیشرفت کنید، در خود سازی پیشرفت کنید.(ما که نتوانستیم)

و کلیدخودسازی آن است که باید گریه کرد، ناله کرد و آن هم اگرخدا توفیق گریه و ناله را بدهد.

خدایا،با این بارگناه مرا بپذیر و ترسم از آن است که در درگاه تو قبول نشوم.

خدایا، مرا قبول کن . من سعی کردم بنده خوبی برای تو باشم و آخر نتوانستم ، اگر تو کمک نکنی من درآتش دوزخ می سوزم. بارها به نعمتهای تو چشم دوختم و نشستم و فکرکردم که مرا بیامرزی ، لیکن اگربه من رحم نکنی ، سیه روز خواهم بود. من که چیزی ندارم، هرچه دارم از توست. جان ناچیز من از توست.پس چنان کن که این جان را هم در راه خودت فدا کنم.

آرزوی ما سعادت آخرت است و سعادت ماهم از امام است. باید از امام تشکر کرد که ما را از باتلاق و منجلاب و طوفانهای دنیوی نجات داد و اگر امام نبود ما غرق شده بودیم و هرچه داریم از رهبریت این مرد است.

پدرو مادرم، مرا حلال که فرزند خوبی نبودم و افتخار کنید که فرزندانتان را در این زمان تربیت می کنید. و امیدوارم که ناراحت نباشید. برای من گریه نکنید چون خودتان گفتید دوستدار تربت امام حسین(ع) هستید و تشنه زیارت قبرمطهرسیدالشهدا(ع) هستید.

افتخار کنید که در راه حسین(ع) فرزند می دهید، ما باید به حال خود و برای اعمال سنگین خود گریه کنیم تا خدا اعمال ما را قبول کند.

 پدرو مادرم، مگرشما در زمان نوزادی صدای اذان به گوش من نخواندید و مگر کام مرا با تربت پاک حسین(ع) برنداشتید، پس خوشحال باشید و سربلند و سرافراز حرکت کنید.

به خواهرانم می گویم که به حجاب اهمیت بدهند، که حجاب تضمین خون شهیدان است، مخصوصاً خواهرانی که درجهت تحصیل قدم برمی دارند.

از افرادی که حقی برگردن من دارند و ازمن ناراحت هستند، طلب بخشش می کنم.

خدایا ، این قلب محجوب و پرده گرفته ما را هدایت کن تا نجات پیدا کنیم.

خدایا، ما را چنان قرارمده که دلهای ما پوشیده از گناه باشد.

خدایا، ما راچنان مکن که پاسداران قلوب ما شیاطین باشند.

خدایا مارا رستگار کن که اعمال ما و قلب ما چراگاه شیطان قرارنگیرد.

خدایا، مارا با سید الشهداء امام حسین(ع) محشور کن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۱
جعفر نادری بنی